نشریه گل سرخ ترانه- یاران ایرج جنتی عطایی

نشریه گل سرخ ترانه- یاران ایرج جنتی عطایی
نشریه گل سرخ ترانه- یاران ایرج جنتی عطایی

نشریه ی خلاف جریان

نشریه ی خلاف جریان
نشریه ی خلاف جریان

Monday, September 29, 2008

"سه تار علی زاده معجزه می کند "

از پنجره ترن به بیرون نگاه می کنم و فکر می کنم از پشت این پنجره دنیا چه مهربان است. . خاطرات آزارم می دهند . با خودم کنار نیامده ام ، پریسا می گوید : ارزشش را ندارد تو با عاطفه ای، بس نیست این همه آزار؟ راهت را بکش بروبه نقاشی کردن و نوشتن و خواندن و ... من آهی از سرحسرت می کشم.!

دوباره نوشتن را از سر گرفته ام . در برابر وسوسهء کاغذ تاب نمیاورم . باید تمام کاغذ های سفید دنیا را سیاه کرد . .

من این جا نشسته ام توی یک کافهء احمق و چشم در چشم بارانی آسمان دارم می نویسم . سه تار علی زاده معجزه می کند !
گذرت اگر خورد به این حوالی که نمی خورد می توانی صدای خش خش خودکارم را بشنوی . یک جایی هست که مال خود آدم ست . شک ندارم هیچ وقت پایت را نمی گذاری توی این کافه . نمی نشینی روی این صندلی که من نشسته ام . تو هرجایی نمی روی . من اما احمقم ! بی پروا عاشق می شوم ...
دارم نقاشی می کنم . مامان کلافه ست . بابا بیشتر . دنیایی از دست من به ستوه آمده !
اصلا خانواده در این روزگار عین حماقت ست . کی را دیدی با دست خودش تمام عمر هی گورش را بکند و عین خیالش هم نباشد ؟ ... این تخم سگت هیچ وقت آدم نمی شود بابایی. حالا که ازت دور است کمی نفس بکش.



پرنده ها
به تماشای بادها رفتند
شکوفه ها
به تماشای آبهای سفید

زمین عریان مانده است و
باغهای گمان

و یاد مهر تو

ای مهربان تر از خورشید

(م.آزاد)

Monday, September 22, 2008

جرات دل به دریا زدنی

زندگی من بی تو یک چیزی کم داره !

و من قسمتی از زندگی تو هستم که زندگیت بی من چیزی کم داره .

خوشبختی چیزی بیشتر از اینه؟

بودنت خود ِ خودِ خوشبختیه.

یک اتفاقی دارد می افتد که نمی دانم چیست . درونم یک چیزی می لرزد . همین جوری که روی تخت خوابیده ام دارند تکانم می دهند . آرام . انگاری روی آب . بلند می شوم و به عکست نگاه می کنم .بی قرار تر می شوم.

Sunday, September 21, 2008

بیانیه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب به مناسبت اول ماه مهر و باز گشایی مجدد دانشگاه ها

پس از سه ماه تعطیلی دانشگاه ها که از سوی سرکوبگران حاکم به مثابه فرصتی برای سرکوب دوباره ی جنبش دانشجویی و بستن هر چه بیشتر فضای دانشگاه تعبیر شد اینک در آستانه سال تحصیلی جدید و فصل تمرکز جمعیت جوانان پرشور و معترض و تراکم شعارهای آزادی خواهانه و رادیکال در فضای دانشجویی قرار داریم.

در این آغاز دوباره است که فضای دانشگاه ها جانی تازه خواهد گرفت، جوانان معترض حلقه های بحث و گفتگو تشکیل می دهند و در جستجوی عمل وپراتیک برای سازمان دادن اعتراضات خود و مقاومت در برابر سرکوب رو به گسترش جامعه بر خواهند آمد .

در چنین فضایی دستگاه سرکوب همچون سال های گذشته روزهای سخت و طاقت فرسای کاریش آغاز خواهد شد چراکه جنبش دانشجویان معترض ایران ثابت کرده است که پس از هر دوره درگیری با هر وسعت و شدتی با دستگاه سرکوب هیئت حاکمه در نهایت همچنان پر غرور و با صلابت و با امید به روزهای روشن تر حتی از دل سیاه ترین دوره های سرکوب سر بلند کرده است و فریاد نه به تمام نشانه های نا انسانی و بی عدالتی را رساتر از همیشه سر خواهد داد .

جمهوری اسلامی ایران که در سال گذشته با تمام دستگیری ها و تعقیب ها وشکنجه ها و تهدید ها قصد داشت جنبش دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را سرکوب کند با آنچنان مقاومت عظیمی از طرف نیروهای آزادی خواه و برابری طلب در سراسر کشور و حتی سراسر جهان مواجه شد که مجبور به عقب نشینی و آزادی بسیاری از رفقایمان گردید.درسی که در سال جدید نیز راهنمای عمل ما خواهد بود، در مقابل سرکوب ، فشارو ارعاب تنها راه مقاومت، اتکا به سازمان دهی مردمی و اتحاد با دیگر جنبش های اجتماعی در ابعاد وسیع است.

در آستانه ی سال تحصیلی جدیدی قرار داریم و نسل جدیدی از دانشجویان وارد دانشگاه خواهند شد و برای اولین بار به محیط فعالیت سیاسی پای خواهند گذارد. همین مسئله ضرورت تمرکز هرچه بیشتر بر سازماندهی و انسجام فعالیت هایمان را به ما گوشزد میکند. تعداد بسیار زیادی ازرفقای ما همچون عابد توانچه یا در زندان به سر میبرند یا دادگاه هایشان عامدانه به تعویق افتاده است و بسیاری دیگرمورد تهدید و ارعاب روزانه قرار دارند. اعضا و فعالین و هواداران بسیار زیادی در یک سال گذشه به جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی پیوسته اند، که نشان از واقعی بودن و ریشه داشتن خواست ها و شعار های آن در میان دانشجویان و بخش وسیعی از کاگران و مردم زحمتکش این جامعه است . امری که بار مسئولیت بیش از پیش سنگینی را بر دوش ما می گذارد.

شروع سال تحصیلی جدید به منزله ی شروع فاز دیگری از مبارزه ی پیگیر و شبانه روزی جنبش دانشجویی بر علیه استبداد حاکمه است. با توجه به بحران های تحمیل شده به مردم ایران توسط سرمایه داری حاکم که یکی از سیاه ترین دوره های اقتصادی و رفاهی و فرهنگی را برای مردم ایران به ارمغان آورده و قدرت سرکوبگرانه ی خود را برای تثبیت شرایط موجود به کار گرفته است ضرورت مبارزه بر علیه وضعیت موجود وتوجه به وضعیت عمومی مردم در اتخاذ شعار ها و شیوه های مبارزاتی بیش از پیش اهمیت خود را نشان میدهد .

همه ی این مسائل دلایل محکمی هستند بر لزوم اتحاد و انسجام و همبستگی در صفوف جنبش دانشجویی و دوری جستن از هرگونه تمایلات تفرقه افکنانه که در شرایط حاضر جز به ضرر جنبش دانشجویی و به نفع سرکوبگران نخواهد بود .

بدین وسیله ما دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب اعلام میکنیم که تا کنون تمامی اقدامات دستگاه سرکوب برای خاموش کردن فریاد آزادی خواهی و برابری طلبی ما جز به استواری ما در راهی که انتخاب نموده ایم نینجامیده است و از این پس نیز نه تنها در برابر حاکمیت سیاه سرکوب خاموش نخواهیم ماند بلکه با تمامی توان مان مبارزه ی رادیکال و پیگیرمان را تا رسیدن به تمامی خواسته هایمان در پیوندی ناگسستنی با دیگر جنبش های اجتماعی ادامه خواهیم داد، آینده اثبات این مدعاست .

زنده باد آزادی

زنده باد برابری

دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب


_____________________________________


هیچ نقطه اشتراکی با جنگ طلبان نداریم!

مصاحبه نشریه «هفتگی حزب کمونیست بریتانیای کبیر»CPGB با یکی از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب

سؤال - لطفاً کمی درباره تاریخچه و اهداف سیاسی تشکلتان توضیح دهید؟

جواب - دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در حدود 5 سال پیش پس از افول سیاسی اصلاح طلبان و خاتمی به وجود آمد.هدف ما تلاش دموکراتیک برای برقراری آزادی و برابری برای عموم است.ایران پس از انقلاب 57 پتانسیل خوبی برای عروج دوباره جریان های چپ رادیکال پیدا کرده است و ما علی رغم همه مشکلات موجود برای برقراری ارتباط ارگانیک با با جنبش های رادیکال زنان و کارگران داریم.

سؤال - ما در "دانشجویان کمونیست" تأکید خاصی بر تئوری و ایده سیاسی داریم چرا که فکر می کنیم چپ انقلابی نیازمند بازسازی رادیکال خود است.در این مورد چه فکر می کنید؟

جواب - امروز چپ انقلابی برای اینکه بتواند مستقیماً به درون جامعه برود و تغییر را سازمان دهد، نیاز دارد با آنچه "چپ سنتی"،استالینیسم و یا رفرمیسم مرزبندی داشته باشد و یک آلترناتیو ریشه ای و امید بخش را پیش روی جامعه قرار دهد.این موضوع نیازمند نگاهی دوباره به تاریخ است.اصلاح طلبی به عنوان استراتژی اصلی و بنیادین یک جنبش خاصیت خود را درون توازن قوای موجود از دست داده است.جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در صدد سازماندهی دانشجویان،کارگران و توده های محروم مردم ایران است تا بتواند تغییری رادیکال را از پایین به وجود آورد.سرمایه داری ایران بار دیگر مورد نقد قرار گرفته است چرا که نمی تواند از چرخه سرمایه جهانی خارج شود.مردم ایران به دلیل دستمزدهای،استثمار نیروی کار،تورم سرسام آور و به خصوص تأثیرات تحریم های بین المللی شرایط بسیار سختی را تجربه می کنند.دقیقاً به این دلیل است که ما فکر می کنیم وظیفه جنبش ما سازماندهی و ایجاد آلترناتیوی در مقابل سرمایه داری،فقر و جنگ است.

سؤال - در مورد آکسیون دانشجویی آذر ماه سال گذشته و دستگیری رفقایتان توضیح دهید؟

جواب - دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب آکسیون هایی در تهران و شهرستان های دیگر به مناسبت روز دانشجو،سازمان دهی کرد.بیش از 60 دانشجو در سراسر ایران دستگیر شدند و 3 نفر از رفقای ما(عابد توانچه،فرهاد حاجی میرزایی و داوود باقری) هنوز در زندان هستند.سایرین آزاد شده اند و در حال احضار به دادگاه هستند.

سؤال - آیا مقاله "اگر اسرائیل به ایران حمله کند" نوشته "شون ماتگامنا" را خوانده اید؟

جواب - بله آن را خوانده ام ولی نتوانستم باورش کنم. واضح است که حمله اسرائیل برای مردم ایران فاجعه ای بزرگ خواهد بود.کشتار جمعی،بی خانمانی مردم،عروج ناسیونالیسم و غیره، عقب گردی برای تلاش های رادیکال ما خواهد بود؛نمی توانیم آن طور که این مقاله در مورد این تهدیدها صحبت می کند، نسبت به آن ها بی تفاوت باشیم.امپرالیسم به را حتی می تواند نیروی نظامی و پروپاگاند ایدئولوژیک خود را علیه مردم به کار گیرد و این چیزی در بر نخواهد داشت جز فقر بی حد و حصر توده ها که نتیجه این اهداف ضد انسانی است.

ما با کسانی که دخالت خارجی را تبلیغ می کنند ویا در مورد خطر جنگ موضعی اتخاذ نمی کنند هیچ نقطه ی اشتراکی نداریم. مهم نیست که چنین حمله ای از جانب اسرائیل، ایالات متحده یا هر قدرت دیگری باشد. ما شدیداً مخالف این سیاستها هستیم. هیچ کس نباید چنین خط مشی ای را پیش ببرد.

سؤال – آیا شما و رفقایتان تاکنون توانسته اید با جنبش کارگری در ایران ارتباط برقرار کنید؟

جواب – کارگران در ایران عموماً آن قدر متشکل نیستند که دانشجویان بتوانند با آنان ارتباط مستقیم برقرار کنند. البته تشکلهای کارگری اندکی از جمله سندیکای کارگران شرکت واحد، سندیکای کارگران کارخانه نیشکر هفت تپه کارون و ... تشکیل شده اند که همین ها هم از سوی دولت غیرقانونی قلمداد می شوند. ما برای ارتباط با جنبش کارگری دو مشکل اساسی داریم: نخست این که خواسته های جنبش دانشجویی، آرمان هایی سیاسی است در حالی که خواسته های کارگران مستقیماً با وضعیت معیشتی شان ارتباط دارد. دوم محدودیت های بسیاری است که مانع شکل گیری قانونی بنیادها و تشکل ها می شود. هم اکنون مردم اجازه ی تجمع برای ابراز عقیده در هیچ مکان عمومی را ندارند. کسانی که بخواهند در مکان های عمومی ابراز عقیده کنند دستگیر شده و حتی ممکن است در دادگاه های انقلاب محاکمه شوند. در واقع حاکمیت ایران اجازه ی بیان آزادانه ی افکار را نمی دهد.

سؤال – به نظر می رسد که جنبش دانشجویی ایران سابق بر این نسبت به طرح برقراری دموکراسی آمریکایی توهم داشته است. فکر می کنید چه چیز موجب زدوده شدن این توهم شد؟

جواب – پیش از عروج چپ در دانشگاه، این مسأله توسط طیفی از لیبرال ها تبلیغ می شد. آنان آینده ای برای مردم ایران بدون جنگ برای دموکراسی نمی دیدند؛ اما فجایع به بار آمده در عراق و افغانستان موجب شد که مردم ایران به این نتیجه برسند که جنگ بین ایران و ایالات متحده یا اسرائیل موجب بروز یک فاجعه ی بزرگ خواهد شد. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دائماً این مسأله را در تظاهرات و تبلیغاتشان گوشزد کرده اند.

سؤال – برخی سازمان ها در غرب معتقدند که دخالت آمریکا در عراق موجب محدود شدن امکان تشکل یابی می شود. نظر شما در این باره چیست؟

جواب – آمریکا با شعار دموکراسی در ایران و خاورمیانه در واقع می خواهد روی تمایل به بسط نفوذ و قدرتش در منطقه و همچنین مشکلات اقتصادیش در تأمین سربازهای منطقه سرپوش بگذارد. منابع نفتی دلیل بهتری برای صحبت دوباره ی دموکراسی هستند. اما شرایط عراق امروز بسیار وحشتناک تر از دوران سیاه حکومت صدام حسین است. به تاریخ دخالت های سیاسی آمریکا در خاورمیانه نگاهی بیندازید. آمریکا مایل است که در قبال دادن امتیازهای کوچک، بزرگ ترین ها را به دست آورد و در این مورد از دخالت در سیستم حکومتی ابایی ندارد. هیچ یک از دو طرف به نیازهای مردم ایران توجهی نشان نمی دهد. در حالی که دو طرف نزاع در حال چپاول مردم و بازی های سیاسی هستند، مردم ایران و بخصوص طبقه ی کارگر باید هدفشان را در مقیاس جهانی پیش ببرند.

سؤال – طی تجمعات دانشجویی سال گذشته در تهران، پلاکارد «دست ها از مردم ایران کوتاه!» بازخورد خوبی داشت. در این مورد توضیح دهید.

جواب – همان طور که توضیح دادم، دانشجویان دیگر توهمی نسبت به اصلاحات ویا جنگ برای دموکراسی ندارند. دانشجویان آماده اند با هر جریانی که موجب ایجاد همبستگی برای دفع جنگ امپریالیستی و تعرضات حاکمیت می شود، متحد شوند. این ممکن است برای شما تنها یک پلاکارد باشد، اما برای مردم ایران یک معنای واقعی و ملموس دارد. مردم ایران بین توتالیتاریسم و خطر جنگ گرفتار شده اند و این پلاکارد، نیاز آنان را فریاد می زند.

سازمان «دست ها از مردم ایران کوتاه (HOPOI)» خطوط کلی فکری و استراتژیک ما را منعکس می کند. اهداف این سازمان به اهداف دانشجویان چپ و رادیکال در ایران نزدیک است. ما هم اکنون بیش از یک سال است که با این سازمان ارتباط داریم و بخصوص در زمانی که رفقایمان در زندان بودند، همکاری خوبی با هم داشتیم. ما عمیقاً نسبت به ادامه ی این ارتباط ابراز تمایل می کنیم. سازمان هایی مانند «دست ها از مردم ایران کوتاه» بهترین پاسخ را به قلدری امپریالیسم می دهند. جنبش طبقه ی کارگر باید مستقل از دخالت های امپریالیسم و بنیادگرایان مذهبی به پیش رود و این دلیل است که ما این سازمان را متحد خود می دانیم.
____________________

سعید مرتضویدادستان عمومی و انقلاب تهران:

«مرحله جديد طرح امنيت اجتماعی شديدتر و قوی تر از مراحل پيشين اجرا می شود»

دادستان عمومی و انقلاب تهران روز جمعه از اجرای مرحله جديد طرح امنيت اجتماعی پس از ماه رمضان خبر داد و گفت که این مرحله شدیدتر از مراحل قبلی خواهد بود.

سعید مرتضوی از ارائه توضیح در باره مرحله جديد طرح امنیت اجتماعی خودداری کرد ولی گفت: « جزئيات اين مرحله که با سرعت، قدرت و اقتدار اجرا خواهد شد، در آينده ای نزديک اعلام می شود

آقای مرتضوی که با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، مصاحبه کرده است، اظهار داشت: «مرحله جديد طرح امنيت اجتماعی شديدتر و قوی تر از مراحل پيشين اجرا می شود

دادستان عمومی و انقلاب تهران افزود: «اخلال گران امنيت اجتماعی و اراذل و اوباش هر تعداد که باشند، جمع آوری و احکام لازم برای مجازات آنان صادر می شود.


Sunday, September 14, 2008

Friday, September 12, 2008

توکای مقدس بازی جدیدی رو به دعوت مرتضی خسروی معرفی کرده که منو بسیار به وجد آورد. به قول توکا خان:

به هیچ دردی نخورد به کار ارضای حس کنجکاوی بعضی ها می آید.

شیوه بازی:

جوانمردانه بدون اینکه به میز کامپیوتر محترم دست بزنید چند عکس خونگرم و تر وتاره مرقوم فرمایید...ساده تر از این قانون تاکنون به چشم دیده اید؟

همه دوستان لینک باکس من به این بازی دعوت شده اند...ولی بازی یک قانون دیگر هم دارد.:بازی تکثیر پذیر است ...همینطور سلسه وار ادامه می یابد... .








Monday, September 8, 2008

سندیکای شرکت واحد: سومین سالروز اعتراض آرام سندیکایی(روشن کردن چراغ اتوبوسها) گرامی باد

ما هستیم ار چه فریاد حقمان را کسی نشنود، ما می مانیم چرا که بر راهمان عقیده داریم و پایبندیم. امروز سه سال از اعتراض آرام، روشن و صنفی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه می گذرد. سه سال پیش درست در همین روز ما کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه برای فریاد صدای اعتراضمان فقط و فقط چراغ های اتوبوس هایمان را روشن کردیم تا شهروندان گرامی رنجیده تر از آنی که هستند، نباشند.

ما کارگران مظلوم و حق طلب به روشن کردن چراغی بسنده کردیم تا فریاد زنیم خواسته های به حقمان را و فریاد زنیم که برای تشکیل تشکل سندیکایی خود چه رنجهایی که نکشیده ایم؛ کتک مان زدند، محاصره مان کردند و سختی هایی را بر ما روا داشتند تا از ایجاد هیئت موسس سندیکا جلوگیری کنند و نگذارند که سندیکا را احیا کنیم و خواسته های صنفی مان را به گوش ملت و مسولان برسانیم. اما ما دوام آوردیم تا برگی از تاریخ را به خود اختصاص دهیم برگی که نشان دهنده ١٣ خرداد ١٣٨٤بود و چه سخت و طاقت فرسا بود رقم زدن این روز به نام "سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه".

و سه سال پیش درست در همین روز یعنی در شانزدهم شهریور برگی دیگر از تاریخ رقم خورد با تیتر اول روزنامه ای که نوشت: "اولین اعتراض آرام سندیکایی در ایران". عجبا که اعتراض آرام ما خشم عده ای را همراه شد با دستگیری عده ای از اعضای فعال سندیکا و باز عجبا که هیچ گوشی صدایمان را نشنید و هیچ چشمی ندیدمان و اگر دید و شنید همه حکایت از خشم و غضبی داشت که همراهانمان را تا زندان و تهدید پیش برد و امروز پس از گذشت سه سال از آن واقعه هنوز دو نفر از یارانمان در بندند؛ "منصور اسالو" و "غلامرضا غلامحسینی" اما ما مصمم تر و پایبند تر از هر روز دیگر امروز را گرامی می داریم.
متاسفانه امروز با گذشت سه سال از نخستین اعتراض صنفی مان به بیشتر خواسته هایمان که نرسیدیم هیچ بلکه حدود ٣٠نفر از همکارانمان هنوز با حکم اخراج، بیکار هستند و دو نفر روزهای سختی را در زندان های ایران می گذرانند. با این که برای بازگشت به کار همکاران اخراج شده مان به هر طریق ممکن به صورت کتبی و شفاهی و به هر نهاد مرتبط مراجعه کرده ایم ولی تا کنون هیچ نتیجه ای عایدمان نشده است اما ما برای گرفتن خواسته های صنفی به حقمان دست از تلاش بر نداشته و بر نخواهیم داشت.
در سومین سالروز نخستین اعتراض آرام کارگران شرکت واحد بر خود لازم می دانیم از تمامی آنان که به هر طریق ممکن همراه و یاورمان بودند قدردانی کرده و ارج نهیم آنان را و از همکاران خود بخواهیم که سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران را که کماکان در راه احقاق حقوق رانندگان و کارگران تلاش می کند، یاری رسانده و اتحاد و همبستگی خود را جهت دستیابی به حقوق قانونی و صنفی شان بیشتر از هر روز دیگر حفظ کنند.
ما اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران امروز قدرتمندانه تر و پایبندتر از هر روز دیگر خواسته های صنفی و به حقمان و بازگشت به کار کارگران زحمتکش سندیکای کارگران شرکت واحد را فریاد می زنیم و پر صلابت تر از هر روز دیگر خواستار آزادی دو تن از یارانمان ، آقایان منصور اسالو و غلامرضا غلامحسینی هستیم.

با امید به گسترش صلح و عدالت در سراسر گیتی با ایرانی سر بلند

سندیکای کارگران شرکت واحد

اتوبوسرانی تهران و حومه


Ossanloo Mossahebe VOA




Friday, September 5, 2008

مرگ من پایان راه آزادی نیست به سربازها بگویید درست نشانه بگیرند.
چگوآرا



Thursday, September 4, 2008

حالا دیگر دیر است!و

گاهی فکر می کنم دیگر برای فهمیدن دنیا و آدم هاش ، بدجوری خرفت شده ام . آن وقت بی خیال تمام کارهای نیمه تمام زندگی ، می نشینم روی صندلیِ دلخوش هوای دلنشین پاییز ، بید بید می لرزم و گوشم به صدای پرنده های دم صبح است و حواسم پی خیال های حالا دورم . لیوان شیر نسکافه سرد می شود و دیر می شود دیگر برای رفتن . می مانم خانه و هی مرور می کنم آرزوهای نصفه نیمه ام را . هی مرور می کنم حرف هایی که گفتی و دیگر یادم نمانده خوب . چه احمق شدم این روزها .

بعد یادم می آید ما ، همهء ما ، یک روز می خواستیم دنیا را عوض کنیم که نشد . فکر می کنم هیچ دنیای قشنگی نیست ، هیچ . فکر می کنم باید نشست روی همین صندلی ، رو به روی ساختمان هاو غرق سه تار علی زاده شد.

Wednesday, September 3, 2008

وضعيت به شدت نگران کننده فرزاد کمانگر

پس از اوج گرفتن اعتراضات اجتماعي در داخل و خارج کشور به حکم اعدام براي معلم و فعال حقوق بشر فرهيخته ، فرزاد کمانگر . وزارت اطلاعات در روندي غيرقانوني ، فرزاد کمانگر را بدون داشتن حکم قضائي يا وجود اتهامي جديد به همراه علي حيدريان و فرهاد وکيلي از زندان رجايي شهر کرج به بند امنيتي 209 زندان اوين منتقل نمود.
هر چند فرهاد وکيلي به زندان عمومي بازگردانده شد اما فرزاد کمانگر و علي حيدريان کماکان در سلولهاي بند 209 به سر مي برند. پس از اعدام يعقوب مهرنهاد به مثابه هشداري براي جامعه در قبال رويه اي که سيستم امنيتي در شرايط کنوني در پيش گرفته است نگراني ها از وضعيت فرزاد کمانگر افزايش يافته است.
فرزاد کمانگر بدون حکم قضايي در سلول انفرادي نگهداري ميشود ، وي امکان تماس و ملاقات ندارد ، تنها خانواده وي در هفته گذشته تحت تدابير امنيتي امکان ملاقات با وي را يافتند . هر چند خانواده کمانگر وضعيت جسمي و روحي اين معلم و مدافع حقوق بشر را مطلوب عنوان نمودند اما رويه اي که حاکميت در قبال فعالان مدني و بالاخص در مناطق کردنشين در پيش گرفته باعث نگراني روزافزون از وضعيت فرزاد کمانگر گرديده است.
گفته هاي متناقض سخنگوي قوه قضائيه که مدتي پيش کمانگر را بمب گذار و در گفته هاي اخير متهم به عضويت در گروهي خارجي عنوان نموده است و همچنين تاکيد بر قطعي بودن حکم اعدام نامبرده و شرايط به شدت امنيتي نگهداري وي ، همينطور قطع تماسهاي نامبرده با دنياي بيرون که موجب بي خبري از وي گشته است موجب نگراني و اعتراض ما است .
"فعالین سیاسی و آزادیخواهان و برابری طلبان" ضمن اعتراض شديد به برخورد غيرقانوني با اين فعال حقوق بشر ، نگراني عميق خود از را وضعيت فرزاد کمانگر و شرايطي که دستگاه امنيتي در قبال نامبرده در پيش گرفته است اعلام مينمايد، وزارت اطلاعات بايد به نگهداري علي حيدريان و فرزاد کمانگر در سلول انفرادي و بند 209 مطابق قانون پايان دهد و اجازه دهد که اين افراد از حق انساني و قانوني خود براي تماس با خانواده و دنياي بيرون بهره مند گردند. همچنين اين مجموعه خواستار توجه سازمانهاي حقوق بشري و فعالان حقوق بشر نسبت وضعيت به شدت نگران کننده فرزاد کمانگر مي باشد.

Monday, September 1, 2008




کتاب "کافه پيانو" نوشته فرهاد جعفرى اولين کتاب قصه چاپ شده از اين نويسنده است که داستانش از زبان يک روزنامه نگار و صاحب ورشکسته يک مجله ناموفق بيان مى شود .

راوى مردى ميانسال است که پس از شکست در کار و فروش نرفتن نشريه اش، براى گذراندن زندگى و پرداختن مهريه همسرش "پرى سيما" که با او اختلاف هايى دارد و مى خواهند از يکديگر جدا شوند يک کافى شاپ تأسيس مى کند. بيشتر کتاب نقد ها و برداشت ها و توصيف هاى شخصى راوى است از مشترى هاى کافى شاپ و بستگان و اطرافيان صاحب کافه .

اين کتاب داستان در چند ماهى که از انتشارش مى گذرد، بسيار مورد توجه مخاطبان واقع شده به طورى که اکنون به چاپ هفتم رسيده و با توجه به فضاى معمول فروش کتاب در ايران، که مردمش چندان به کتاب خوانى شهرت ندارند، به رکورد هاى فروش قابل توجهى دست پيدا کرده و به روايتى پر فروش ترين کتاب ماه پيش بوده است.

دليل هاى مختلفى را براى چرايى اين نکته مى توان بر شمرد و مورد بررسى قرار داد اما به نظر مى رسد واقعى و ملموس بودن فضاها و شخصيت ها و احساس آشنايى خواننده با تيپ هاى مختلفى که در داستان نقش دارند ونيز نثر ساده و روان و نيمه محاوره اى کتاب از جمله نکته هايى است كه باعث ايجاد نوعى ارتباط سبک و آسان با آن مى گردد.

فرهاد جعفرى در سال ۱۳۴۴ در مشهد به دنيا آمده است؛ ليسانس حقوق قضايى دارد و تا به حال به عنوان روزنامه نگار سوابق کارى زيادى داشته است .

جعفرى در باره نحوه شروع نگارش اين کتاب مى گويد دوستى از او داستان هاى کوتاهى را که سال ها پيش نوشته بوده درخواست کرده و چون او نمى دانسته که آن قصه ها را کجا گذاشته، به دوستش پيشنهاد مى کند که اگر علاقه دارد مى تواند داستان هاى تازه اى بنويسد و در اختيارش بگذارد.


حرف هاى فرهاد جعفرى در باره نويسندگى و تجربه خودش

اينچنين هر شب روايتى کوتاه نوشته مى شود که به شکلى با پيوند خوردن اين قصه هاى کوتاه با يکديگر در طى ۳۱ روز 'کافه پيانو' شکل مى گيرد .

در کتاب مى توان دو گونه نوشتن نيمه رسمى و شکل محاوره اى تر را مشاهده کرد . گفتگو درباره فاصله اى که در زبان گويش و نوشتار فارسى به وجود آمده کارى جالب است که نياز به تحقيق و بررسى بسيار دارد اما نکته اى که به نظر مى رسد در چارچوب قرار دادى نا نوشته مورد توافق بسيارى از نويسندگان امروز واقع شده همين نگارش نيمه محاوره اى است که نه محاوره اى است و نه نوشتارى .

آقاى جعفرى در توضيح دو نوع نثر کتابش مى گويد آن بخش که رسمى تر است زبان راوى است و گويش اصلى کتاب و ديگرى زبان نقل قول هاى شخصيت هاى داستان است .

در گفتگوهاى اين كتاب از لهجه، لحن و اصطلاحات محلى و گويش هاى خراسانى استفاده شده است. آقاى جعفرى مى گويد كه اين کار را با تاکيد و علاقه انجام داده تا به شکلى كار او با نويسنده اى مثلا اصفهانى، شيرازى ويا تهرانى تفاوت داشته باشد. به عنوان نمونه او به استفاده رايج مشهدى از افعال منفى اشاره مى كند، مثل " نمى آييد برويم خانه ما؟ " برابر " مى آييد برويم خانه ما؟"

به گفته نويسنده همه شخصيت هاى داستان به غير از"صفورا"، رقيب "پرى سيما"، همسر راوى، واقعى هستند اما داستان ها همگى و به طور کامل واقعى نيستند.

اما جاهائى در داستان مرز بين واقعيت و تخيل به هم مى ريزد و نوعى گنگى در داستان احساس مى شود که کجا راوى صحبت مى کند و کجا خالق راوى! در قسمتى از کتاب پرى سيما (همسر راوى) از پرى سيما (همسر نويسنده و خالق "راوى") جدا مى شود و نويسنده كتاب ناگهان با همسرش بر سر اين که آيا در واقعيت هم صفورايى وجود دارد يا نه مشکل پيدا مى کند.

به هر شکل به نظر مى آيد در بخشى از قصه در قصه که در آن فضا صفورا واقعى است روايتگر او را به نفع همسرش و با توافق خود او کنار مى گذارد اما با اين وجود بعدا در نامه اى به خواهر زنش ادامه زندگى با پرى سيما را هم غير ممکن مى داند.

آقاى جعفرى مى گويد راوى داستان او زن ستيز يا ضد زن نيست بلکه بر عکس زنان و به خصوص همسرش را بسيار دوست دارد اما مشکلش اين است که اين همسر مدام تحقيرش مى کند و او تاب تحمل چنين رفتارى را ندارد.

اما در شخصيت راوى نوعى دوگانگى به چشم مى خورد. اين مرد كه در طول کتاب آدمى اهل مطالعه و با تفکرات مدرن معرفى مى شود و به راحتى مى پذيرد زنى تنها در "کافه پيانو" هفته اى يک بار اجراى تئاتر داشته باشد و يا مرتب از اين و آن نويسنده يا مشکل اجتماعى صحبت مى کند؛ در جاهايى هم کاملا يک مرد سنتى غيرتى مى شود که زنش بايد از او اجازه بگيرد که گاهى با حضور او شلوار کمى پاچه کوتاه تر بپوشد تا به گفته خودش عقده اى نشود.

آقاى جعفرى در توضيح شخصيت اين راوى مى گويد که او روشنفکر نيست و نمونه يک آدم متوسط شهرى جامعه ايران است. و پيشامد مسائلى از اين دست هم در کشور ما که در حال گذار به جامعه شهرى تر و مدرن تر است، بسيار طبيعى ست و نشانه تناقض شخصيتى نيست.

فرهاد جعفرى اين کتاب را به خواهرش فريبا و هولدن کالفيلد، شخصيت اصلى کتاب ناتور دشت نوشته جى.دى.سلينجر، تقديم كرده است. جعفرى سلينجر را بسيار دوست دارد و معتقد است او و هاينريش بل در کار نويسندگى اش نقش بسيار داشته اند.

نويسنده کتاب کافه پيانو معتقد است که هيچ نقدى چه مثبت و چه منفى بر او اثرگذار نيست چرا که در شيوه نگارش اش و آنچه مى نويسد هيچ نقش خودآگاهانه اى ندارد و تنها مانند ماشين فکسى است که نوشته اى از پيش نوشته را به روى کاغذ چاپ مى کند.