نشریه گل سرخ ترانه- یاران ایرج جنتی عطایی

نشریه گل سرخ ترانه- یاران ایرج جنتی عطایی
نشریه گل سرخ ترانه- یاران ایرج جنتی عطایی

نشریه ی خلاف جریان

نشریه ی خلاف جریان
نشریه ی خلاف جریان

Monday, October 27, 2008






تو رگام به جای خون , شعر سرخ رفتنه


نگاهم به بارش آرام و یکنواخت باران سر صبح است ، همین جوری که دست هام خط خطی می کنند شیشه ی سرد بخار گرفته را ، یک لحظه یادم می آید، چه بر سر من و ما آمده! یادم می آید تمام شد بعدازظهرهای چهار راه ولیعصر و شلوغی های تحریریه و ساختمان بلند و دوست داشتنی تئاتر شهر. یادم می آید تمام شد قدم زدن های شبانه از باغ فردوس تا ولیعصر با لیلی و ترانه بازی های بی وقفه با علی و گپ های طولانی و سرشار از حس جنون آمیز آموختن با سعید و ضبط های دقیقه نودی با خنده های از ته دل تواستودیو ی اسد و ترانه های اس ام اسی یه سر ظهرهای میثم . یادم می آید تمام شد پناهگاه بام تجریش و دلداری های مرد نازنینی که برایم رفیق ترین استاد بود.

دیگر تمام شد سفر های ناگهانه برای دلتنگی های گیتی و خلوت کردن ها تو کافه گودوی دوست داشتنیم.

یک خروار تنهایی ، ریخته روی سرم و نشستم اینجا ، پشت در ، زانو هایم را بغل کرده ام و گونه هایم خیس شده از یک حس تلخ و بدمزه ... باران هم می بارد و می خورد روی شیروانی . انگار می خورد توی فرق سرم . شر ، شر ، شر ...
یاد همان شب ها و روزهاست که یک کتاب نمی دانم چند صد صفحه ای گرفته ام دستم که تمام نشود ... که تمام می شود زود . که تنها می ماند کلمه هایی که می گریزند ومن مانده ام و باران شیروانی ها ؛ شر ، شر ، شر ...


پی نوشت۱: کاش می شد بنویسم دیگه تموم شدکابوس زندان و فرار و شکست. دیگه تموم شد.

پی نوشت۲: (طعم گس شرابی تو این شب کلافه) می دونی اگه نبودی دلیلی برای بهتر شدن نبود؟





Saturday, October 25, 2008

اتاق اتحاد سوسیالیستها در پالتاک www.etehadesocialistha.com

etehade_socialistha@yahoo.com

address: Paltalk> category: Middle East> subcategory: Iran> room: IRAN ettehad socialistha

***


شنبه 25 اکتبر ساعت 20 به وقت اروپای مرکزی

کیوان ثنایی

علیه "فساد مالی" در اپوزیسیون!

رفقا

سندیکای کارگران شرکت کشت و صنعت نیشکر هفت تپه تشکیل شد. این موفقیتی بزرگ برای جنبش کارگری در ایران است. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به نمایندگی از همه دانشجویان کشور به همه کارگران ایران و بخصوص به شما کارگران نیشکر هفت تپه این پیروزی را تبریک میگویند و برای هیﺌت رﺌیسه انتخاب شده آرزوی موفقیت داریم.

جنبش دانشجویی و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب همواره مدافع مبارزات طبقه کارگر در ایران بوده اند. ما پرچم دفاع از خواست های کارگران را در هر مناسبتی برافراشتیم. ما برای اولین بار مسله کارگران را به دانشگاه ها آوردیم و مجددا اعلام میکنیم که جنبش دانشجویی مدافع سرسخت مبارزه طبقه کارگر است. ما پیروزی کارگران نیشکر هفت تپه را پیروزی خودمان هم میدانیم.

اطمینان داریم که این پیروزی با موج حمله حاکمان سرمایه روبرو خواهد شد. ما هیچگاه جنبش کارگری و کارگران نیشکر هفت تپه را تنها نخواهیم گذشت. هر حمله ای به این جنبش را حمله به خود دانسته و با تمام توان در سطح کل دانشگاه های کشور به دفاع از این سندیکا برخواهیم خواست.

زنده باد کارگران نیشکر هفت تپه

زنده باد اتحاد کارگران با جنبش دانشجویی

زنده باد آزادی

زنده باد برابری

دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب.

متن خبر اولین انتخابات اعضای هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه:

اولين انتخابات اعضاي هيات مديره سنديکاي کارگري شرکت کشت و صنعت نيشکر هفت تپه پس از گذشت 30 سال ازانقلاب 57 با وجود مخالفت و ممانعت هاي فراوان نهادهاي دولتي برگزار شد.

صبح روز جاري چهار شنبه 1/8/1387 کارگران شرکت کشت و صنعت نيشکر هفت تپه پس از 2 سال تلاش وکوشش براي راه اندازي مجدد سنديکاي کارگري خود بلاخره موفق شدند اولين انتخابات اعضاي هيات مديره تشکل صنفي خود رابرگزار کنند.

دراين انتخابات که از ساعت 8 صبح آغاز و تا ساعت 12 به طول انجاميد 1000 کارگر اين شرکت به پاي صندوق هاي راي رفتند واز ميان 28 کانديدا 9 نفر را به عنوان اعضاي اصلي هيات مديره برگزيدند . همچنين از ميان کانديداها 5 نفر به عنوان اعضاي علي البدل و 2نفر به عنوان بازرسان سنديکا انتخاب شدند .که اسامي آنها به شرح زير است :

(ترتيب اسامي بر اساس تعداد آرا مي باشند)

الف: اعضاي اصلي هيات مديره سنديکا

1- فريدون نيکوفر 919راي
2- نجات دهلي 667 راي

3- علي نجاتي 578 راي

4- رحيم بسحاق 540 راي

5- جليل احمدي398 راي

6- علي شريفي 394 راي

7- رضا رخشان 352 راي

8- محمد حيدري مهر302 راي

9- رمضان علي پور284 راي

الف: اعضاي علي البدل هيات مديره سنديکا

1- سيد مهرداد عباسيان 213 راي
2- جانمحمد خدادادي 192 راي

3- ابراهيم اميري 184 راي

4- رضا سعدي 156 راي

5- حسن زهيري 156 راي

پ: بازرس هاي سنديکا

1- محمود آل کثير 146 راي
2- علي راد احمدي 135 راي

ج: ساير کانديداها

اصغر اشکاني فر 117 راي

داريوش بسحاق 117 راي

عبدالرضا بني چعب 89 راي

رحيم احمدي 84 راي

کاضم منصوري 52 راي

حسين شوهاني 45 راي

بابک امير پور 39 راي

امير حسين مهرابي 34 راي

علي زهيري 30 راي

علي محمد مظفري راي 27

سيد نصراله موسوي 25 راي

کيوان فرخي 5 راي

دو نفر از کانديدا نيز قبل از برگزاري انتخابات کناره گيري خود را به هيات اجرايي اعلام کردند.

شايان ذکر است قبل از برگزاري انتخابات برخي از نهادهاي حراستي و امنيتي شهرستان شوش کارگران را به عدم برگزاري اين انتخابات دعوت کردند

Friday, October 24, 2008


Hallo ik ben katy en ben 9 jaar oud?

Wat je zie, is de foto van mij en Taraneh. Wij zatten in de trein en we gingen naar Hertogenbosch ('s).

Wij moesten ochtend vroeg waker zijn en het was nog donker. Wij hebben een heel leuk dag gehad.

Wij vinden elkaar heel heel erg aardig. wij zijn heel erg blij dat we samen zijn.

Ik heb een vraag? zijn jullie blij met iemand die met je samenwoont?

سلام ، من کتی هستم.. من 9 سالمه .

این عکسی که می بنید منو ترانه هستیم. تو این عکس ما تو ترن هستیم. ما داشتیم می رفتیم به شهردمبوش.

این روز روز خوبی بود. ما خیلی زود از تختمون بیرون اومدیم . هوا خیلی تاریک بود.

من و ترانه خیلی همدیگرو دوست داریم. ما از اینکه با همیم خیلی خوشحالیم.

حالا ما از شما یک سوال داریم؟ شما خوشحالید از بودن با کسی که باهاش زندگی می کنید؟

Thursday, October 23, 2008


پشت سر، پشت سر

پشت سر جهنمه

روبرو، روبرو

قتلگاه آدمه

" ایرج جنتی عطایی"

"کابوس فریادهای بی پژواک"

از تلخ ترین کابوس های من، که شب های بسیاری گرفتارش شده ام یکی هم کابوس " فریادهای خاموش است" این اسم نشان سر راستی است برای کابوسی که از آن حرف می زنم کابوسی که شاید شما هم بارها گرفتارش شده باشید.

خواب می بینم مثلاً جایی آتش گرفته و دارد می سوزد و یا خطری هول انگیز تهدیدم می کند و من فریاد می زنم ، فریاد می زنم و کمک می خواهم ، اما کسی صدای فریادم را نمی شنود اطرافیانم، هم آنها که در صحنه این کابوس حضور دارند، خونسرد و بی اعتنا نگاهم می کنند، از کنارم می گذرند لبخند می زنند و ... اما صدای فریادم را نمی شنوند. و من همچنان فریاد می زنم تا از صدای فریاد خودم از خواب می پرم، خیس عرق و هول زده. اما این کابوس خوابهایم نیست فقط، در بیداری هم بسیار فریاد زده ام از وحشت ویرانی بسیاری چیزها و از هول عظیمی که گاه به خاطر بی اعتناعی ها، ندیدن ها و نشنیدن های اطرافیانم گرفتارش شده ام.

کسی دارد می افتد، از بلندترین بلندای شهر فریاد می زنم ولی کسی فریادم را نمی شنود، چیزی دارد نابود می شود، می سوزد، ویران می شود و من فریاد می زنم، اما...

گاهی در خودم عصیان می کنم سرم را از پنجره های خیالی بیرون می برم و از فراز بلندترین بلندای شهر فریاد می زنم آی آدمها !... اما صدایم بی پژواک است و کسی فریادم را نمی شنود انگار گوش ها را از سرب پر کرده اند و انگار نگاه ها تیله های شیشه ای خوش رنگی است که در دو حفره گود حک شده بر روی صورتشان می چرخد بی آنکه ببینند!

کسی به فریادها و زمزمه ها اعتنایی ندارد و هرکسی انگار مجسمه ای از سنگ است در کنار مجسمه ای دیگر و بی هیچ ارتباطی با آن ها.

و این مجسمه های سنگی همه شبیه من اند. همه فریاد می زنند همه ناله می کنند همه می خنندند اما فریادها بی صدا خنده های بی پژواک و نق زدن هایی که شنیده نمی شود.

____________________________

روزگار عجیبی ست!این یادداشت مرا به روزهایی می برد که این روزها دلتنگشانم
_______________________________________

ارسلان را از یاد نبریم

طبق آخرین خبری که به کمپین دفاع از ارسلان رسیده است 28 مهر ندا اسدی دانشجوی بازداشتی دانشگاه اصفهان که به همراه ارسلان صادقی و مازیار معصومی در ۱۹ مهر بازداشت شده اند آزاد گردیده است اما هنوز از وضعیت ارسلان صادقی ومازیار معصومی اطلاعی در دست نیست.

این در حالی ست که ارسلان صادقی از لحاظ فیزیکی به شدت دچار مشکل می باشد ومداوما در سال گذشته تحت مداوا بوده است.

بی اطلاعی ارسلان صادقی ومازیار معصومی به شدت ما وخانواده ی این رفیقان را از وضعیت جسمی وروانی آنان نگران کرده است.

از همه ی سازمان های حقوق بشری وانسان دوست خواهشمندیم که نسبت به آزادی این رفقا تلاش کنند

....

اخراج مجید اشرف نژاد و امیرآقایی

این دو دانشجوی آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه شهید رجایی در پی اعمال فشار بر دانشجویان چپگرا با صدور احکامی از دانشگاه اخراج شدند.به گفته یکی از مسئولین رده بالای دانشگاه دستور صادره از مقامات بالا به دانشگاه ابلاغ شده است.این اقدامات در راستای تشدید سرکوب دانشجویان مارکسیست صورت گرفته است.ما این اقدام را محکوم می کنیم.

مهدی الله یاری از دانشجویان کمونیست دانشگاه شریف پس از اخراج از خوابگاه وممنوع الورود شدن به خوابگاه، در یک اقدامی عجیب از سوی کمیته انظباطی دانشگاه،ممنوع الغذا شد.یعنی حق استفاده از سلف سرویس دانشگاه و غذا خوری را ازایشان گرفتند.مهدی الله یاری جز دانشجویانی بود که در پی یورش رژیم به دانشجویان مارکسیست در پی 13 آذر86، مدت سه ماه را در بند 209 به سر برده بود.

"دانشگاه پادگان نیست"

Wednesday, October 22, 2008


پنج روز از دستگیری عشا و انتقالش به بند ۲۰۹زندان اوین می گذره...در این مدت خبری از دستگیری کار نشده بود به اصرار خانواده اش...برادردان امنیتی گفته بودند به خانواده عشا که اگه در این مورد سکوت کنند، عشا دوروزه آزاد میشه و حالا پنج روز گذشته و خبری از آزادی عشا که به دلیل سبقت غیرمجاز بازداشت شده و به بند ۲۰۹منتقل شده، نیست!!!!

پی نوشت: این هم شده شیوه جدید بازداشت ...به بهانه سبقت غیرمجاز، عشا به سلول های ۲۰۹برده شده، سلول هایی با رنگ سبز کمرنگ که همیشه لامپ هاش روشن هست...از صبح تا شب و از شب تا صبح....سلول سردی در راهروی باریک و دراز....یک سلول خالی خالی با موکت های سبزرنگ و یک پتو فقط ....

Monday, October 20, 2008


"همه چیز مرتب است"


همه چیز خوب و مرتب است . جایت را روی صندلی کافه خالی کردم و به جایت گفتم : قشنگ شدی امروز ! ... بعد جای خودم لبخند زدم که زیباترم کرد . بعد جای تو گفتم : تنهایی ؟ جای خودم خندیدم : همیشه بودم . نبودم ؟
بعد جای تو ... خالی بود .

همه چيز خوب و مرتب است . عادت بدی دارم . پاهایم که گرم باشد خوابم نمی برد . عادت بدتری دارم . پاهایم که بیرون از لحاف باشد خوابم نمی برد . عادت وحشتناکی دارم . شبها به کوچکترین بهانه خوابم نمی برد . خوب راستش همه چیز خوب و مرتب است

Sunday, October 19, 2008

magnify
عجب دشواری ِ کُشنده ای ست
خوب ماندن

در روزگاری که
به پاکیزگی ِ سایه ات نیز
اعتباری نیست
تا آنگاه که سَر می گردانی
به تجربه ی هَرزه گَردی
خود را به لجن هایِ جویِ کنارِ خیابان
نَیفکنده باشد

عجب دشواری محالی ست
از این پس
اعتماد

Saturday, October 18, 2008

می دانی از چی دلم می سوزد ؟ از این که تو می گویی . چه بلایی سرمان آوردند پسر که حالا مجبوری در آرزوی دیدن کوچه کوچهء این جا دلتنگ شوی و هی بغض فروخورده ؟ قول بده خوب مواظب مانی و سپیده باشی . من برایت می نویسم . همهء آن چیزهایی را که دلت می خواهد بدانی .

فیلم سخنرانی رفقا کاوه و بهروز در دانشگاه Kings College

Wednesday, October 15, 2008


هر روز که از خواب بیدار می شوم بی آن که دلم بخواهد خیره می شوم به زن توی آینه که تلخ و خسته و رنجور بهم دهن کجی می کند . بهش زبان درازی می کنم و برایش شکلک در می آورم . رویش را ازم بر می گرداند و من می بینم چقدر پیر و تنها کز کرده گوشهء اتاق... زن توی آینه هنوز نمی داند این جا که من نشسته ام روی تخت و به ریزش آرام باران نگاه می کنم و آواز می خوانم زیر لب ، دیگر نه ازحس ساختن و آباد کردن خبری هست و نه از اعتماد . زن توی آینه نمی داند که من دیگر هیچ چیز نمی خواهم .

تمام زندگی ام یک قمار بیشتر نبود.

_______________________________________

احوال این روزهای من را بخواهی خبری نیست جز تلخی تند و گزنده که زیر لایه های پوستم نفوذ کرده ، از رگ و پی گذشته و به استخوان رسیده. این روزها حرف نمی زنم ، نمی نویسم ؛ به چشم آدمها نگاه نمی کنم نکند که تلخیم از زیر پوست بجهد بیرون - روی پوستشان - یا در چشمهایشان بنشیند.
من تمام تلاشم را می کنم که این تلخی از من به بیرون تراوش نکند اما گاهی نمی شود. انگار که یک جوی کوچکی باز می شود و من آدمها را آزار می دهم. خودم را هم. اولین بار است که اینهمه تلخم و اولین بار است که دیگر علاقه ای به تلاش برای کم کردنش ندارم. بگذار همانطور بماند. در پاهایم رسوب کرده. آمده بالا تا توی شکم. گاهی پیچ و تاب می خورد و دلم را به درد می آورد. بعد می آید بالاتر ، می پیچد دور قلبم و فشارش می دهد. بگذار بدهد. انقدر زیاد که چیزی ازش نماند. بعد بالاتر تا توی چشمها. انجا هم رسوب کرده. انقدر که نگاهم خالی است و تلخ.
بگذار همانجا بماند. بگذار تلخی بیاید و من را با خودش ببرد. هزار اما و اگر در سرم تاب می خورد و ای کاشها می آیند و می روند و من تلختر و تلختر می شوم. تلخی هم بهای زندگی من است. زندگی کرمی که خواست ادای پروانه ها را در بیاورد.
من خوب نیستم.


Sunday, October 12, 2008

یاد داشت های زندان
عابد توانچه

«رفیق به خودت باختی نه به دشمنت»

کجا بودی، چه کار می کردی، چه می خواستی، ... حواست هست؟ به این چیزا فکر می کنی این روزا من می دونم. من خیلی چیرا رو می دونم. حتی دیوار بتونی هم نمی تونه جلوی فهمیدن اتفاقات بیرون رو بگیره.

اونی که رفت خونه و فراموش کرد یا اونکه غرق زندگی شد و به همه چیز پشت کرد. اونی که نمی دونست چیکار میکنه حالا فهمید یا اونکه فقط ترسید و هنوزم نفهمید. اونی که سیلی یه مزدور لبش رو شکافت و چشماش رو باز کرد یا اونی که رسید ته خط و زنده بودن و شروع کرد. من با اینا حرفی ندارم خودت که می دونی. من با اینا غریبه بودم خودت که می فهمی؟

کسی رو که می فهمه و می دونه چیکار می کنه رو با چی میشه خفش کرد؟ وثیقه ؟ پرونده ی باز ؟ اخراج از دانشگاه ؟ بی پولی؟ با چی؟ اشتباه می کنی کسی که می فهمه خفه نمی شه. هزار بار گفتن و گفتیم که اگر قرار باشه بین مردن روی دوتا پا و زندگی کردن روی زانوها یکی رو انتخاب کنیم میشه روی پاها مرد و روی زانو زندگی نکرد اما کی معنی اینو فهمید؟می دونی رو دوتا پا مردن یعنی چی؟ می دونی یدک کشیدن کلمه ی رفیق پشت اسمت یعنی چیه؟ تاریخت رو خوندی می دونی می تونن چیکارا باهات کنن؟نه شاید تو اصلا حواست به هیچ کودون اینا نیست.

توی تردید نمون رفیق بوی گندت بلند میشه. این تویی که باید تصمیم بگیری نه کس دیگه. یا یه قدم بزار جلو و سرت رو بالا بگیر یا برو عقب بدون اینکه هیچی بگی ساکت بمون و خفه خون بگیر. هر دوتای اینا خیلی بهتر از اینه که توی گه خودت دست و پا بزنی.

اینقدر بزرگ شدی که نشه با آب نبات خرت کرد. اینقدر پخته شدی که نشه با قصه خوابت کرد. اینقدر زخمی شدی که نشه به بخشیدن وادارت کرد. بزار پس برات یه چیزایی بگم که راحت تر تصمیم بگیری. بزاری بری یا بمونی بدونی کجا می ریم.

می دونی زندان کجاست رفیق؟

چرا ازش می ترسی؟ چی راجع بهش فکر می کنی؟یه چهار دیواری تزئین شده با سیم خوار دار و دوربین و میله؟ زندان فقط سلول انفرادی نیست ایتنو که می دونی؟ نه رفیق اشتباه نکن دیوارا و دوربینا که ترسی نداره باید از آدما ترسید. باید از زندگی ترسید. زندان زندگی خودشو داره. شک نکن.

می دونی وقتی بگی یه زندانی سیاسی هستی و یه حبس کشیده از کتی تختش بیاد بیرون و بگه : «کوچولو تو از اونایی هستی که زنگ زدی voa و گفتی خانم گوگوش بیا ما رو نجات بده؟» چه حالی بهت دست میده؟ می دونی حرف زدن با ادبیاتی که از هر ده تا کلمش هفت تاش با کاف شروع میشه چه مزه ای داره؟ می دونی حموم رفتن وقتی هشتاد نفر که عطش زن جون به لبشون کرده یه ساعت وقت حموم دارن و سه تا دوش بیشتر وجود نداره چه مزه ایه؟ می دونی وقتی قانون یه اجتماع زور باشه و تیزی فقط تشنه ی گلو چه جوری باید زندگی کرد؟ می دونی وقتی غذای یه شبت یه کاسه آبه که هفت هشت تا لوبیا توش این ور و اون ور میرن چطوری باید خودتو سیر کنی؟ می دونی وقتی جواب هر جسارتی گاز اشک آور و مشت و قرنطینه است چطوری باید جسور باشی؟ می دونی وقتی دوربینا دست از سرت بر نمیدارن و نمیزارن که تنها باشی چطوری باید شبح بشی؟ می دونی وقت قراره 5ساعت یه نفس قمار کنی چطوری بازی کنی؟ می دونی وقتی گاو پیشونی سفید زندان باشی و تمام درا برات قفل باشن چطوری خطت رو باز کنی؟ می دونی اعتصاب غذا چیه، غذا نداشتن چطوریه؟ می دونی کار زندان بان و وکیل بند چیه؟ می دونی صدو هفتاد تا شلاق خوردن و آخ نگفتن واسه چیه؟ می دونی وقتی خون یه ایدزی رو می ریزن تو چائیت و می خوریش چجوری بالا میاری؟ می دونی ترس چیه و وحشی گری به چی می گن؟ می دونی وقتی اوضاع اینقدر خیط میشه که تیزی گلوی یه نفرو پاره می کنه و خون میپاشه به درو دیوار چجوری باید از خودت دفاع کنی؟ می دونی وقتی نود درصد آدمای دور و برت معتاد باشن و برای مواد له له می زنن چطوری باید آلوده نشد؟ می دونی وقتی توی یه بازرسی هر چی نوشتی میره حفاظت چطوری باید بنویسی که هم خودت رو خالی کنی هم دم به تله ندی؟ می دونی وقتی همه می دونن تو معتاد نیستی و میان مواد توی تختت قایم می کنن که لو نره یا اگه لو رفت شرش بیوفته گردن تو به چیه و کجاها باید فکر کنی؟ می دونی وقتی یکی معتاد باشه و جرمش اعتیاد نباشه کل دوران خماریشو توی بند عمومی میگذرونه و باید عادت کنی که راه و بیراه استفراغش بریزه توی اتاق،سفره و زندگیت؟ می دونی تو زندان یه ضرب المثل هست که میگه: «اگه صبح به یه نفر رو دادی شب باید بهش کون بدی»؟ می دونی چجوری میشه به آدمایی با قدای صد و نود به بالا و وزنای بالای صد رو نداد؟ اینو میدونی که هیچ زورگویی تو زندان تنها نیست؟ اینو می دونی که زندان دندون پزشک نداره و برای هر دندون خراب باید یک ماه مثل مار به خودت بپیچی؟ می دونی اگه شرف داشته باشی نمی تونی جلوی 19 تا آدم دیگه غذای شخصی بخوری؟ می دونی اگه بخوای 19 تا آدمو سیر کنی باید به خانوادت رو بزنی؟ میدونی رو زدن یه کسی دست و پات و بسته چقدر تلخه؟ می دونی ملاقات رفتن وقتی کلی آدم چند ساله ملاقاتی نداشتن چقدر توی گلو گیر میکنه؟ می دونی چهار ساعت توی صف موندن برای پنج دقیقه تلفن زدن چقدر بد میگذره؟ می دونی وقتی توی پنج دقیقه وقت تلفن تازه گیج میشی که به کی زنگ بزنی و با کی حرف بزنی؟...

همه اینا رو بریز دور! می دونی وقتی تو یه زندانی و می فهمی که همه ی زندانیا یا بیگناهن یا خودشون یه قربونی چه زجری باید تحمل کنی؟ می دونی دونستن اینکه هر چقدر هم که شاخ باشی و کاری به کارت نداشته باشن بازم یه زندونی هستی و اسیری چقدر واست سنگینه؟ می دونی که اگه به سرت بزنه که یه فراموش شده ای چه برزخی برات درت میشه؟

حالا رفیق می دونی چرا این حرفا رو برات نوشتم. واسه اینکه توی دلتو خالی کنم؟ نه اشتباه نکن. خواستم بگم که هنوز ما رو کاری نکردن که. انفرادی کشیدی؟ کشیده و مشت و لگد خوردی؟ نزاشتن با خونه تماس بگیری؟ خودزنی کردی؟ صندلی گذاشتن روی پات و نشستن روش؟ خودکار گذاشتن لای انگشتات؟ بردنت پشت در اتاق بازجویی دوست پسرت یا دوست دخترت؟ جو دادن که اعدامتون می کنیم؟ صدای یکی که زیر شک برقی بود شنیدی؟ سرد بود و لباس و پتو نداشتی؟ تا یه ماه تو انفرادی شامپو نداشتی؟ فحش خار_ مادر شنیدی و بهت سیگار نمی دادن؟...

فکر می کنی اینا شکنجه بوده؟ فکر نمی کنی اینا عادی بوده؟ می دونی گور آهنی کجاست، هوابرش به چی میگن؟ می دونی یه اتوی داغ با بدن چیکار می کنه، انفرادی بالای یه سال چه بلایی سر آدم میاره؟ می دونی شکنجه جنسی چیه، کابل فولادی واسه چه کاریه؟... نه شاید تو اصلا به اینا فکر هم نکردی ولی اینا واقعیه. بفهم که داری واسه چی می جنگی و تاوانش چیه. اونی که مثل فولاده خوردش می کنن وای به حال کسی که پر ترک باشه.

می تونی بری گم و گور بشی.می تونی بری از اصلاحات و علیه تند روی بنویسی.می تونی بگی گه خوردی و دستتو بزاری زمین. می تونی به خیال اینکه آبا از آسیاب بیفته ساکت بشی و عادت کنی و خودت بازی بدی. می تونی حساب کتاباتو بکنی و یه تصمیم بگیری. مطمئن باش یه مدت دیگه وقتی به خودت میای می بینی اینقدر از یاد رفتی که حتی خودت هم خودتو یادت نمیاد. یه مدت دیگه می خوای تکون بخوری اما نمی تونی. یه روز دیگه می خوای شروع کنی اما خیلی از خط شروع عقبتری. من از تمام بدیهاش گفتم تا فریبت نداده باشم اما بدون اگه به هدفت ایمان داشته باشی و فهمیده باشیش هیچ کدوم اینا هیچی نیست

سکوت تو تایید همه ی حرفایی که پشتت پیچیده. سکوت تو مثل امضای زیر یه برگه اعترافه. سکوت تو مثل اجرا کردن حکم اعدام علیه خودته. سکوت تو یه مرگ سیاسی. فقط یادت باشه اگه دوباره خواستی زنده بشی باید بدون هیچ کودوم از اشتباهات گذشتت نفس بکشی وگرنه تو هم یه حلقه از زنجیر تکرار حماقتی.

Saturday, October 11, 2008


بیانیه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب در مورد استقلال و ادامه فعالیت های خود

با آغاز سال تحصیلی ، و در ادامه ی بازداشت ها ، احضارها ، بازپرسی ها و دادگاه های فرمایشی ِ متعدد ِ بسیاری از رفقا در طول تابستان ،اکنون دانشجویان آزادی خواه وبرابری طلب در شهرستان های مختلف به خصوص اصفهان با موج جدیدی از احضاریه ها و تهدید های حاکمیت مواجه شده اند. بیانیه های پی در پی و تجمعات اعتراضی دانشجویان در سراسر ایران در حمایت از دانشجویان بازداشت شده در جریان برگزاری مراسم روز دانشجو در زمستان سال گذشته ، طرح سرکوب گسترده ی رژیم را با شکست مواجه ساخت . همین امر خشم و کینه ی آنرا برانگیخت تا از آغاز سال جاری تا کنون ، ده ها دانشجو را از شهرهای مختلف مانند تبریز ، مشهد ، اصفهان و... را احضار و یا بازداشت کند بلکه شاید آنچه را بر پرچم ها نقش بسته بود اکنون بر دل ها بجوید. تداوم سرکوب دانشجویان آزادی خواه شهرهای مختلف ایران در سایه ی سکوت سرکوب وار رسانه های راستگرا ، هوشیاری ما را می طلبد تا دریابیم موج سرکوب پایان نخواهد پذیرفت مگر آنکه به دست ما پس رانده شود. اما نکته ی جالب توجه در اینجاست که پس از شکست ِ سرکوب فیزیکی و بازجویی های طولانی برای پرونده سازی ، تلاشی مذبوحانه برای پرونده سازی در فضای مجازی برای دانشجویان آغاز گشت.

هرکسی که با توجیهات حاکمیت برای سرکوب ِ مخالفین خود اندک آشنایی داشته باشد ، نیک می داند که نخستین و بهترین حربه برای تحمیل حبس های طولانی مدت به مخالفین، اتهام وابستگی به اپوزوسیون خارج کشور است. از همان آغاز انبوهی از شایعات ملفوظ و مکتوب در مورد وابستگی به اپوزوسیون خارج کشور براه افتاد.از یکسوی برخی از عناصر موجود در احزاب وابسته به چپ سنتی و ارتجاعی، همان اتهامات بی پایه و اساس ِ وزارت اطلاعات را در لفافه ی به ظاهر نقد ، تکرار کردند.آنها در رقابت میان نیروهای مختلف اپوزوسیون ، در تلاش برای جلب نظر دانشجویان به حزب مطبوع خود ، سعی کردند وانمود کنند که برخی از دانشجویان وابسته به حزب ِ رقیب ، دیگر دانشجویان را فریفته اند و سرکوب را محصول اشتباهات و خطاهای ایشان قلمداد کردند. اما رقابت های حزبی کودکانه ی آنها نتیجه ای جز رسوایی و فضاحت مضاعف برای نیمچه فرقه ی خود نداشت. برخی نیز تلاش کردند تا سرکوب دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را شکست و نابوی آنان قلمداد کنند ، غافل از اینکه جنبش همچنان زنده و پا برجاست و تداوم بازداشت ها نشان از ترس حاکمیت برای رشد این جنبش دارد. عده ای دیگر از این فرقه ها ، با تقلید مضحک از بیانیه های اعلام موجودیت دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ، سعی کردند تا یک جنبش دانشجویی را در فضای مجازی ، بدون هیچ عینیتی در درون دانشگاه، شبیه سازی کنند. این دسته که در تمامی این سالها هیچ گونه موجودیتی در داخل دانشگاه نداشته و ندارند و همیشه مانند سایه هایی در فضای مجازی در رفت و آمد بودند ، اکنون با تصور اینکه سرکوب حاکمیت ، عرصه را برای ابراز وجود بی خطر ِ آنها گشوده است ، تلاش می کنند تا خود را به دروغ آلترناتیو ِ دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب معرفی کنند. اما جنبش دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب زنده ، عینی و واقعی است و هیچ خیال خامی نمی تواند نقش واقعیت را ایفا کند. جنبش دانشجویی در ذات خود علنی است و به مشتی وبلاگ مجهول و بدون اسم تقلیل نمی یابد.

جنبش دانشجویان آزادی خواه وبرابری طلب بارها اعلام کرده اند که به هیچ جریان درون حاکمیت و یا اپوزوسیون خارج از کشور وابسته نیستند.اکنون نیز استقلال خود را بار دیگر از تمامی احزاب تاکید و اعلام خواهیم کرد و از آنان می خواهیم تا با انتساب کاذب این جریان به خویش ، موجب بی مسئولیتی در قبال دانشجویان نشوند. بدیهی است که این گفته به معنای نفی ِ کسی یا خصومت با جریان خاصی نیست. دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب، قطب چپ جنبش دانشجویی در ایران هستند و تلاش می کنند تا مطالبات آزادی خواهانه طبقه ی کارگر یعنی اکثریت جامعه ی ایران را در درون دانشگاه نمایندگی کنند. با این حال باید از یک مغلطه جلوگیری به عمل آورد. استقلال دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بدان معنا نیست که الزاما فرد فرد ِ فعالین این جنبش ، عاری ازهرگونه علاقه به جریان های سیاسی روز هستند . اما در عین حال این علایق و گزینش های فردی ، منعکس کننده ی خط مشی سیاسی کلیت جریان نیست و تمامی تصمیم گیری ها به صورت دموکراتیک صورت می گیرد. ما به آزادی تحزب ، بیان و عقاید معتقدیم و نمی توانیم در همان راستای استبداد ، عقاید اعضای خود را تفتیش و یا سرکوب نماییم. البته فعالیت های آنان اگر ماحصل تصمیمات اتخاذ شده ی جنبش نباشد ، ما مسئولیت سیاسی آنرا نخواهیم پذیرفت و اگر در تقابل با اهداف ما باشد ، از فرد خاطی خواهیم خواست تا میان فعالیت در قالب یک جریان دانشجویی علنی ومستقل و فعالیت متباین با آن، یکی از انتخاب کند. فعالیت در این مجموعه ، نه به صورت عضویت دریک تشکیلات بلکه به صورت اتحاد حول پرچم آزادی خواهی و برابری طلبی در تمام دنیا است که همین هدف مشترک گام های ما را به سوی افق سیاسی سوسیالیسم ، همسو خواهد نمود.

از تمامی رسانه ها و فعالین آزادی خواه در عرصه سیاست می خواهیم تا فرصت پرونده سازی و شایعه پراکنی برعلیه دانشجویان را به عناصر مشکوک و وابسته ندهند. هم ماهیت این عناصر بر ما معلوم است و هم طرح شکست خورده ی وزارت اطلاعات مبنی بر آنکه دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب را شاخه ای از احزاب اپوزوسیون قلمداد کنند. این احزاب که در یک برهه ی تاریخی ، مانند دانشجویان طیف ِ دانشجویی چپ رادیکال ، دعوی گریز از محدودیت های نظری چپ سنتی را داشتند ، جهت اتهام زنی برای حاکمیت بهترین گزینه محسوب می شدند. این همسویی در نقد ، مغلطه ی حاکمیت برای اتهام زنی است ، پس نباید فریب این مغلطه را خورد. اتهاماتی که در بازجویی ها با تفتیش عقاید ، شکنجه و تهدید بر دانشجویان وارد آمد و تلاش شد تا به کلیت یک جنبش تعمیم یابد ، اکنون به همان صورت ، توسط برخی هوچی گران تکرار می شود. این دروغ پراکنی ها ، برای ضربه به اپوزوسیون نیست بلکه برای عقیم ساختن چپ دردانشگاه و افزایش هزینه ی فعالیت دانشجویان صورت می پذیرد. بنابراین ما دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب ، خارج از رقابت های درون اپوزوسیون ،ضمن اعلام استقلال و عدم وابستگی به کلیه احزاب اپوزوسیون خارج از کشور ، از تمامی دانشجویان و فعالین آزادی خواه در تمامی جهان دعوت می کنیم تا از این جریان چپ دانشجویی حمایت کنند و این دعوت را حجتی بدانند بر استقلال جریان چپ دانشجویی که همچنان راسخ و استوار به پیش می رود.

زنده باد آزادی و برابری

جلسه سخنرانی علی لاریجانی در تالار فجر دانشگاه شیراز به تشنج کشیده شد

پنج شنبه 18 مهرماه علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی، به دعوت تشکلِ اصولگرا و حکومتی جامعه اسلامی این دانشگاه برای سخنرانی به تالار فجر این دانشگاه آمده بود که این جلسه به تشنج کشیده شد.

از ساعتی پیش از شروع این جلسه مامورین حراست دانشگاه و همچنین نیروهای اطلاعاتی و امنیتی به وفور در سطح دانشگاه و در جلوی تالار فجر دیده میشدند. بنا به اعلام حراست، دانشجویان حق نداشتند کیفها و موبایلهای خود را به محل برگزاری جلسه وارد کنند و همه دانشجویان قبل از ورود به تالار بازبینی بدنی شدند. همچنین دانشجویان پلاکاردهایی با خود حمل میکردند که اجازه ورود به این پلاکاردها نیز داده نشد.‌‌‌‌

با باز شدن درب تالار فجر و ورود دانشجویان مشاهده شد که قسمت اعظم تالار، با نیروهای بسیجی که از بیرون دانشگاه آورده شده بودند، پر شده است با این وجود تعداد زیادی از دانشجویان منتقد توانستند به درون تالار فجر راه یابند.

قبل از ورود لاریجانی و پیش از آغاز جلسه، دانشجویان یکصدا سرود «یار دبستانی من» را خواندند و شعار میدادند: «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد»، « نصر منالله و فتح قریب، ننگ بر این دولت مردم فریب»، «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» و... با ورود علی لاریجانی به تالار فجر عدهای از دانشجویان وی را هو کردند و شعار میدادند: «خاتمی پاینده؛ رییس جمهور آینده».‌‌‌‌

در ادامه جلسه لاریجانی در پشت تریبون قرار گرفت و دانشجویان در همین حین شعار میدادند: «مجلس فرمایشی نمیخوایم، نمیخوایم». لاریجانی سخنانش را چنین شروع کرد که «تعدادی از دانشجویان در همین ابتدای کار با شعارهای خود تکلیف انتخابات ریاست جمهوری را مشخص کردند» که دانشجویان دوباره شعار دادند: «خاتمی پاینده؛ رییس جمهور آینده». در ادامه وی برای دقایقی از افتخارات جمهوری اسلامی و این که جمهوری اسلامی تنها کشوری است که از حدود 30 سال پیش توانسته است خود را بلوک شرق و غرب جدا کند، سخن گفت. وی از پیشرفت علمی و هستهای جمهوری اسلامی سخن گفت و اضافه کرد:« ایران تنها کشور مردمی در منطقه است که توانسته است جلوی زورگوییهای آمریکا بایستد و مسیر پیشرفت را با افتخار طی کند» در همین حال یکی از دانشجویان از جای خود بلند شد و گفت: « ما این تاریخ سازیها را زیاد شنیدهایم، اگر راست میگویید در مورد وضعیت فعلی صحبت کنید، در مورد تورم 28 درصدی، لایحه حمایت از خانواده، مدرک کردان، تعلیق و اخراج و زندانی کردن دانشجویان و مخالفان.» اما لاریجانی پاسخ دقیقی به این سوال مطرح شده نداد.‌‌‌‌‌‌‌‌

پس از اتمام سخنان لاریجانی از سوی جامعه اسلامی عنوان شد که اجازه طرح سوالات شفاهی را نخواهند داد و تنها سوالات کتبی مطرح خواهد شد. دانشجویان که به شدت به این امر معترض بودند، اعتراض خود را با هو کردن به این مطلب نشان دادند.

در جلسه پرسش و پاسخ یکی از سوالات در مورد مدرک کردان بود و دانشجویان خواستار استیضاح و برکناری علی کردان شده بودند. تعدادی از دانشجویان در این هنگام یکصدا شعار می دادند: «کردان مدارکت کو؟؛ مجلس نطارتت کو؟» لاریجانی اعلام کرد که «مجلس در هنگام دادن رای اعتماد به کردان از جعلی بودن مدرک وی خبر نداشته است و اصولا در چنین سطحی نباید چنین اشتباهی رخ داده باشد و مجلس کلا پایگاهی برای رسیدگی به مدارک افراد نیست، ولی اکنون جعلی شدن مدرک کردان محرز شده است، مجلس اقدامات لازم را برای برکناری وی انجام خواهد داد.» در این هنگام یکی از دانشجویان فریاد زد که « در صدا و سیما،کردان معاون خود شما بوده است. او با مدرک جعلی در دانشگاه تدریس کرده و حقوق گرفته است، چگونه شما میتوانید همهی این مسائل را انکار کنید؟» لاریجانی در پاسخ گفت: «در زمانی که کردان معاون من بوده است هم بنده از جعلی بودن مدرک وی اطلاع نداشتهام.» در این هنگام دانشجویان لاریجانی را به شدت هو کردند.‌‌‌

سوال دیگر که مطرح شد در مورد تجمعات یازده روزه در اسفندماه سوال گذشته در دانشگاه شیراز بود و این که پس از این تحصن دانشجویان فراوانی به کمیته انضباطی فراخوانده شدند و با تعلیق و ممانعت از تحصیل مواجه شدند. دانشجویان در این هنگام شعار دادند: «دانشجو میمیرد، ذلت نمیپذیرد» و... لاریجانی اما در جواب گفت که «سال گذشته در جریان این تجمعات قرار گرفته ام ولی از مطالبی که شما هم اکنون میگویید اطلاعی ندارم. شما میتوانید موارد ذکر شده را از طریق یکی از نمایندگان استان فارس که هماکنون هم در جلسه هستند پیگیری کنید.» در این هنگام یکی از دانشجویان فریاد زد: «حتما نماینده مورد نظر هم به شیوهی دانشگاه زنجان این مسائل را پیگیری خواهد کرد.» این گفته باعث شد که دوباره دانشجویان رییس مجلس را هو کنند.‌‌‌‌‌‌

در ادامه کار تعدادی از دانشجویان تقاضای پرسش شفاهی کردند که یکی از آنها توانست با فشار دانشجویان پشت تریبون قرار گیرد. این دانشجو گفت: « من با شما به عنوان رییس مجلس حرف نمیزنم و هیچ سوالی از شما با این عنوان ندارم، چرا که معتقدم شما ریاست مجلسی هستید که با ردصلاحیتهای گسترده شورای نگهبان و گرفتن حق تصمیمگیری آزادنه از ملت بر سر کار آمده است. سخنان من ممکن است به گوش کسانی که در ردیف جلو نشستهاند و با اعمال سرکوب همهی مجاری اعتراض و انتقاد را بستهاند خوش نیاید. از جمله انحلال انجمن اسلامی و تکصدایی کردن دانشگاه با ایجاد تشکلهای دستساز و دولتی...» این دانشجو در ادامه چنین اضافه کرد: «من از سه چیز متنفرم. یکم محمود احمدی نژاد، به دلیل مردم فریبی و سرکوب آزادیهای ملت. حتی از قیافه وی هم بدم میآید» در این هنگام عدهای از دانشجویان بسیجی به سمت وی حمله کردند که تعدادی از دانشجویان با کنترل آنها نگذاشتند که به این دانشجو صدمهای وارد شود. تریبون دانشجوی مورد نظر هم قطع شد و او نتوانست صحبتهای خود را تکمیل کند. پس از صحبتهای این دانشجو جو جلسه به شدت متشنج شد و تعدادی از دانشجویان بسیجی شعار میدادند: «مرگ بر منافق» در عوض بقیق دانشجویان هم شعار میدادند: «مرگ بر جیره خور»، «محمود احمدی نژاد؛ عامل تبعیض و فساد»، «نصر من الله و فتح قریب، ننگ بر این دولت مردم فریب» و... لاریجانی واکنشی به سخنان این دانشجو نشان نداد و از دانشجویان خواست که از این دعواها دست بردارند.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

در ادامه سوالات کتبی، در مورد تفکیک جنسیتی که اخیرا در دانشگاه شیراز صورت گرفته است و کلاسهای عمومی پسران و دختران از هم جدا شده است، بحث شد و لاریجانی گفت: « چرا شما دوست دارید همیشه قاطی باشید و دختر و پسر در کنار هم باشند.» دانشجویان این حرف لاریجانی را به شدت هو کردند و یکی از دانشجویان از جای خود برخاست و این حرف لاریجانی را توهین به دانشجویان خواند و از وی خواست که معذرت خواهی کند. لاریجانی هم در ادامه گفت: «اگر به کسی توهین شد، من واقعا عذر میخواهم».‌‌

پس از اتمام این جلسه دانشجویان یکصدا با هم سرود یار دبستانی من را خواندند و به سمت بیرون تالار حرکت کردند. دانشجویان در این هنگام با خیل عظیمی(حدودا 500 نفر) از دوستانشان روبرو شدند که نتوانسته بودند به درون تالار فجر راه یابند. پس از اتمام جلسه دانشجویان منتقد که تعدادشان به بیش از 800 نفر میرسد در میدان روبرو تالار فجر جمع شدند و به شعار دادن و سرود خواندن مشغول شدند. شعارها از این قرار بود: «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد»، « دانشجو میمیرد، ذلت نمیپذیرد»، «دانشجوی احضاری حمایتت میکنیم»، «ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم»، «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «ستاره دانشجو مدال افتخار است» و... دانشجویان در حالی که شعار میدادند به سمت میدان پردیس ارم حرکت کردند و یکساعت به شعار دادن و سرودخوانی مشغول بودند.‌‌‌‌‌‌

گزارشی در مورد وضعیت بیرون تالار فجر در حین سخنرانی لاریجانی:

علی لاریجانی در حالی در تالار فجر به سخنرانی میپرداخت که از ورود بیش از 500 نفر از دانشجویان به درون تالار فجر ممانعت به عمل آمده بود. این دانشجویان پلاکاردهایی به همراه خود داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «خواست ما استیضاح کردان و پیگرد قضایی وی»، «مجلس خانه ملت است، یا محل ضرب و شتم دانشجویان»، «سهمیه بندی جنسیتی، انقلاب فرهنگی دوم»، «بومی سازی پذیرش دانشجو = بیعدالتی» و... ‌‌‌

دانشجویان وقتی با دربهای بسته روبرو شدند، حصارهای اطراف در کندند و شیشههای آن را شکستند ولی تعدادی از نیروهای بسیجی و حراست دانشگاه مانع ورود دانشجویان به درون تالار فجر شدند.‌‌

دانشجویان مورد نظر تمام مدت سخنرانی را به شعار دادن سپری کردند و در حین خروج لاریجانی از تالار فجر شعار می دادند: «مجلس بیکفایت، مایهی ننگ ملت» و...
‌‌

حاشیهای بسیار جالب از جلسه سخنرانی لاریجانی:

پس از این یکی از دانشجویان با فشار حمایت دانشجویان منتقد توانست تریبون را در دست بگیرد و اعلام کرد که از محمود احمدی نژاد متنفر است، عده ای از نیروهای بسیج شعار دادند: «احمدی قهرمان، محبوب نسل جوان» این شعار نیروهای بسیج خنده و مسخرهی حضار را تا جایی به همراه داشت که لاریجانی هم نتوانست جلوی خنده خودش را بگیر

Friday, October 10, 2008

نگران سرگردانی همیشه من نباش ،. آرامش است پایان همهء سرگردانی هام، همهء تردید هام . شک نکن . تو هرجا که هستی ، خبر بده به زیبایی ها که : تمام می شود یک روز این همه وحشت ، این همه تنهایی ...
یکی از روزهای قشنگ دی ماه ، آسمان ابری. نفس می کشم عمیق و زیر لب نامت را تکرار می کنم ...عزیز من
و می گذارم ابرها ببارند آرام ... آرام

Thursday, October 9, 2008

محسن محمدي ، بازداشت شد

محسن محمدي ، روزنامه نگار و فعال دانشجوئي آزاديخواه و برابري طلب، در تاريخ 17 مهر پس از احضار به ستاد خبري وزارت اطلاعات بازداشت گرديد و تاكنون خبري از وي در دسترس نمي باشد. لازم به ذكر است كه وي قبل از اين ، سه بار ديگر به ستاد خبري احضار شده و مورد تهديد و بازجوئي هاي خشونت آميز قرار گرفته بود و اتهامات سنگيني از جانب وزارت اطلاعات به وي نسبت داده شده بود ، در حالي كه اكثر اتهامات ساختگي و بدون هيچ دليل و مدركي بوده اند.

كميته پي جوئي وضعيت رفيق محسن محمدي

www.komite-peyjui.blogfa.com

Tuesday, October 7, 2008

تقليل حکم هانا عبدي به يک و سال و نيم زندان

هانا عبدي، 21 ساله، دانشجوي رشته روان شناسي دانشگاه پيام نور بيجار و از فعالان حقوق زنان که در مورد توانمندسازي جامعه زنان ايران در منطقه کردستان فعاليت مينمود . از تاريخ 11/7/86 در شهر سنندج توسط نيروهاي امنيتي بازداشت و پس از سپري نمودن پروسه اي پر فراز و نشيب سرانجام از سوي شعبه دوم دادگاه انقلاب شهر سنندج به اتهام تباني و اقدام عليه امنيت کشور به پنج سال حبس تعزيري توام با تبعيد به شهر گرمي استان آذربايجان غربي کشور محکوم گرديده بود.

بنا بر آخرين گزارشات دريافتي حکم صادره در دادگاه تجديد نظر استان کردستان به 18 ماه حبس تعزيري و لغو حکم تبعيد وي تقليل يافت ، با احتساب حکم مذکور که قطعي گرديده است خانم عبدي در طي شش ماه آينده دوران محکوميت خود را سپري نموده و آزاد ميگردد.

Sunday, October 5, 2008

هجوم نیروهای انتظامی به تجمع دانشجویان مقابل مجلس


صبح امروز، یکشنبه ۱۴ مهرماه، در حالی که دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل جهت پیگیری حقوق خود به مجلس مراجعه کرده بودند، نیروی انتظامی آن ها را محاصره کرده و سعی کرد با تهدید، دانشجویان را متفرق کنند. پس از آن که مامورین نتوانستند دانشجویان را متفرق کنند آن ها را توسط یک دستگاه مینی بوس نیروی انتظامی بازداشت کردند.

این دانشجویان دو هفته پیش نیز به همین منظور به وزارت علوم مراجعه کردند. اما مسئولین حاضر نشدند پاسخی به ایشان بدهند. سازمان سنجش در سال جاری از ارائه کارنامه به ۱۷ نفر از دانشجویانی که در دوره کارشناسی فعالیت دانشجویی داشتند، خودداری کرد و علت این امر را نظر منفی وزارت اطلاعات دانست. در دو سال گذشته نیز تقریبا همین تعداد از دانشجویان ستاره دار شده بودند.

مهدی عربشاهی، صادق شجاعی، علی تقی پور، مهدیه گلرو، زهرا توحیدی، ضیا نبوی، مرتضی حسین زاده، ناصر پویافر، یادگار صالحی، اصغر قنبری، علی خوشبخت، مازیار معصومی، علیرضا داوودی و سعید فیض الله زاده از جمله دانشجویانی بودند که برای پیگیری حقوق خود به مجلس شورای اسلامی مراجعه کرده بودند.

گزارشات رسیده به خبرنامه امیرکبیر حاکی از آن است نیروی انتظامی دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل بازداشت شده را به کلانتری میدان انقلاب منتقل و پس از چند دقیقه آن ها را آزاد کرده است. مامورین نیروی انتظامی، پس از آزادی دانشجویان، مقابل کلانتری میدان انقلاب با یکی از دانشجویان درگیر شدند و اقدام به بازداشت وی کردند.

این اقدام نیروی انتظامی با اعتراض دیگر دانشجویان مواجه شد. مامورین برای متفرق کردن دانشجویان از گاز اشک آور استفاده کردند و چند تن از دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. دانشجوی بازداشت شده پس از چند دقیقه آزاد شد.