Sunday, September 12, 2010
Sunday, September 5, 2010
افشاگری محمد مصطفایی وکیل سکینه محمدی علیه کمونیسم کارگری و شخص مینا احدی
صدور 99 ضربه شلاق براي خانم سکينه به خاطر چاپ عکس کذب محض است
نمي خواستم در خصوص نامه مجعولي که از طرف شخصي به نام مينا احدي يکي از اعضاي کمونيست کارگري منتشر شده است و به ظاهر و دورغين مدافع حقوق بشر است اظهار نظري کنم ولي با توجه به تاکيد برخي از دوستانم لاجرم نکاتي را به نظرتان مي رسانم:
دو هفته پيش انجمن سينما براي صلح در برلين از من دعوت کرد که در يک کنفرانس مطبوعاتي شرکت کنم. قبول کرده و خواستار آن شدم که مقدمات سفرم فراهم گردد. از اين انجمن نام شرکت کنندگان در کنفرانس را پرسيدم که گفتند چند نفر از اعضاي انجمن و يک نفر از وزارت امور خارجه آلمان و خانم مينا احدي شرکت خواهند کرد. پوزش خواستم و گفتم من به دليل آنکه نمي خواهم مورد سوءاستفاده سياسي قرار گيرم با اين شخص در کنفرانس مطبوعاتي شرکت نخواهم کرد مسئول انجمن تماس گرفت و گفت خانم مينا احدي شرکت نخواهند کرد و از ليست شرکت کنندگان حذف شده است جلسه کنفرانس بدون دعوت از ايشان برگزار شد. اما اين عدم دعوت باعث شد تا عقده اي شود براي خانم مينا احدي. روز قبل از کنفرانس نامه اي را منتشر کردند و اعلام شد که اين نامه توسط فرزندان خانم سکينه محمدي نوشته شده است. و در نامه آمده است که آقاي محمد مصطفايي ديگر وکيل مادرمان نيست. هر چند همچنان اينجانب وکيل خانم سکينه محمدي هست و تاکنون ايشان من را به صورت رسمي عزل نکرده اند. متاسفانه خانم احدي متن تهيه شده خود را به تمام خبرنگاران دادند که مورد توجه آنها قرار نگرفت.
چند روز پيش شخصي از فرانسه تماس گرفت و من را به يک کنفرانس مطبوعاتي دعوت کرد. من نيز پذيرفتم و روز بعد نام شرکت کنندگان در کنفرانس را اعلام کرد که نام خانم مينا احدي که بسيار مايل است خود را مطرح کند و موضوعات حقوق بشري را دستاويزي قرار داده است تا به اهداف سياسي اش برسد و گويا در خارج از کشور نيز جايگاه مناسبي ندارد در ليست شرکت کنندگان بود. من نيز اعلام کردم که تمايلي به شرکت در اين کنفرنس مطبوعاتي ندارم و نپذيرفتم باز هم اين موضوع کينه اي ديگر شد تا خانم احدي با ارتباطاتي که با فرزندان سکينه محمدي به دست آورده بود زمينه صدور نامه اي مجعول ديگري را فراهم کرده و در آن ذکر کند که خانم محمدي به دليل انتشار عکس بي حجاب شخصي ديگر به 99 ضربه شلاق محکوم شده است.
فورا با دادگستري تبريز تماس گرفتم و مسئولين دادگستري که يکي از آنها از دوستان صميمي و نزديکم است اين خبر را شديدا تکذيب کرد. چرا که مي دانستم چنين خبري صحت ندارد.
جالب است بدانيد:
اولا – فرزندان خانم سکينه محمدي به هيچ عنوان به دنبال خواندن روزنامهاي داخلي نيستند په رسد به اينکه نشرياتي مثل اشپيگل يا تايمز را مطالعه کنند. هر چند زبان انگليسي نيز نمي دانند.
ثانيا – اگر سجاد واقعا مادرش را ملاقات نکرده، پس چطور متوجه صدور حکم به 99 ضربه شلاق شده است.
ثالثا – اين عکس را سجاد به همراه عکس ديگري توسط ايميل از طريق کافي نت به اينجانب ارسال نمود و من نيز ترجيح دادم عکس با چادر را منتشر کنم. عکس دوم که در نشريه تايمز منتشر شده است کاملا شبيه خانم محمدي آشتياني بوده و با عکس چادري نيز مطابقت دارد. هر چند تمام اقداماتي که سجاد انجام مي دهد صرفا با راهنمايي خانم مينا احدي بوده است.
رابعا – اگر واقعا عکس منتشر شده مربوط به خانم سکينه محمدي نيست پس چطور ايشان محکوم به 99 ضربه شلاق شدند.
خامسا – بر اساس کدام ماده قانوني خانم سکينه محمدي محکوم شده اند. در هيچ ماده اي مواد قوانين کيفري ايران ماده اي که مجوز صدور حکم شلاق براي اين گونه موارد باشد وجود ندارد.
در آخر لازم است متذکر شوم، کساني که دست به اينگونه اقدامات غير اخلاقي مي زنند بايد بدانند که با دروغ و فريب و اغفال و تحريک هيچ جايگاهي نمي توانند در دل مردم و ايراني ها بدست آوردند بهتر اين است که انسان صادقانه و براي رضاي خدا و احقاق حقوق بشر قدم بردارد و نبايد براي رسيدن به اهدافي عقيدتي عملي برخلاف وجدان واخلاق انجام داد.
اميدوارم همانطور که در دوران وکالتم در ايران توانستم به لطف خدا و مشيت الهي و حمايت هاي فعالين راستين حقوق بشر جان دهها نفر را نجات دهم در خارج از کشور نيز بتوانم فردي موثر باشم. ادعايي ندارم و خدا را هميشه ناظر بر اعمال و رفتارو کردار خود دانسته و مي دانم.
محمد مصطفايي وکيل دادگستري
Thursday, September 2, 2010
یک هو هوس کرده ام به کشیدن . جارو برقی ، اتو ، کتری برقی . هر چیزی که دم دستم باشد . من دروغ گفتم . طراحی کردن را دوست ندارم . من هیچ کاری را دوست ندارم . چراش را نمی دانم . همیشه همین شکلی بوده ام . آدم نمی دانمم من . ای کاش شل سیلور استاین یک شعری هم می نوشت در باب آدم های نمی دانم . آن ها که هیچ چیزی را خوش ندارند , هیچ چیزی سر حال شان نمی آورد . آن ها که نمی دانند آخرش می خواهند کجای دنیا را بگیرند بس که هیچ چیز توی دست شان نیست اما می خواهند جهان را جور دیگری بسازند.همان ها که روی آینه ها می نویسند جهان دیگری ممکن است . آدم هایی که کتاب می خوانند و بیهودگی های زندگی شان را می نویسند .
حالا که پاییز در راه است ، دوباره وسوسه شده ام شال گردن ببافم . داستان های تازه بنویسم . بروم بام تهران تنهایی . که نمی بافم و نمی نویسم و نمی روم . چراش را تنها تو می دانی و شب های پاییزی که بی تو می گذرد بدون همه شما، همه تان که دیروز بودید. همه مان که می خواستیم جهان را عوض کنیم اما خودمان عوض شدیم .
[: روی آینه می نویسم : نیست تردید زمستان گذرد ...
هاشور می زنم آینه را و می نویسم...
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت غم من مخور که دورییییییییییییییییییی
_________________________