Monday, June 28, 2010
گفتگوی شیدا جهان بین ( ترانه آزادی ) با رحمان حیدری پناهجوی سیاسی پس از سی و هشت روز اعتصاب غذا
کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو را در مورد وضعیت پناهندگان بدون تردید میتوان اصلیترین منبع حقوق پناهندگان در چارچوب حقوق بینالملل دانست . پناهنده کسی است که بدلایل مذهبی، نژادی، ملیتی و یا عضویت در گروههای اجتماعی، سیاسی و یا اقلیت های جنسی مورد تبعیض و آزار و اذیت قرار دارد و بخاطر ترس از آزار و شکنجه از کشور خود خارج شده و درخواست حمایت بین المللی کرده است. یک پناهنده باید بتواند نشان دهد که خطر جدی متوجه اوست و برای یکی از دلایل فوق نیاز به حفاظت بین المللی دارد.اثبات قضیه برای پناهجویی که از کشورش فرار کرده و در اکثر موارد مدارکی همراه نداره دشوار است همین امر بیشتر پناهن هجویان را دچار مشکل می کند. رحمان حیدری یکی از این پناهجویانی ست که به دلیل رد درخواست پناهندگیش از سوی دولت هلند بیش از سی روز است در اعتصاب غذا به سر می برد .
گفتگو با رحمان حیدری پناهجوی سیاسی پس از سی و هشت روز اعتصاب غذا
شیدا جهان بین ( ترانه آزادی )
(فایل صوتی را از اینجا بشنوید)
سلام بر هموطنان و ایرانیان عزیز. من رحمان حیدری از کردستان ایران با مدرک مهندسی کشاورزی هستم و یک فعال سیاسی در زمینه حقوق بشر در ایران به خصوص در کردستان بودم.
به دلیل فعالیت سیاسی که در کردستان داشتم به پنج سال زندان و دوسال تبعید از طرف دادگاه انقلاب محکوم شدم. من سه سال در زندان های جمهوری اسلامی زیر شکنجه بودم . بعد از سه سال آزار روحی و بدنی به تبعید فرستاده شدم . در زمان تبعید به اداره اطلاعات احضار شدم و به من گفتند که به دلیل همکاری با احزاب کرد و اپوزوسیون بر ضد نظام ولایت فقیه دوباره باید به زندان برگردی و به همین دلیل مجبور به خروج از کشور شدم و به کردستان عراق رفتم. متاسفانه در کردستان عراق هم مورد تهدید جمهوری اسلامی قرار گرفتم. به خانواده من گفته بودند من رو در یک گونی می ذارن و به سادگی از سلمانیه به ایران برمی گردونن. به همین دلیل مجبور شدم به عنوان پناهنده سیاسی به کشور هلند بیام و خودم رو معرفی کنم. متاسفانه بعد از بیست و هشت ماه که به عنوان پناهنده سیاسی خودم رو معرفی کردم هنوز هیج نتیجه مثبتی نگرفتم. من فردی بودم که برای آزادی، دموکراسی و عدالت در ایران مبارزه کردم . وقتی به هلند اومدم به عنوان پناهجو ، اعتقاد داشتم هلند یک کشوریه حامیه آزادی و دموکراسی و پذیرای پناهجویان سیاسیه. اما تا امروز من چنین چیزی رو درقبال پناهندگان سیاسی ایران ندیدم. من امروز سی و هشت روزه که اعتصاب غذا کردم .از هجده می تا به امروز در اعتصابم.
ما در وضعیت بسیار بدی زندگی می کنیم. ما در این بیست و هشت ماه پنج تا کمپ عوض کردیم. اجازه تحصیل و کار نداریم. در اتاق های بسیار کوچیکی زندگی می کنیم که اکسیژن به اندازه کافی وجود نداره ولی ما باید تحمل کنیم.
مشکل من از اینجا شروع شد که اداره مهاجرت هلند از من مدارکی برای تایید حرف هام خواست. من سه تا برگه که وکیلم از دادگاه انقلاب گرفته بود و به من داده بود رو تحویل دادم اما بعد از یک سال به من گفتند که این مدارک اصل نیست . من بعد از اون از سوی سازمان عفو بین الملل و احزاب کرد و سازمان حقوق بشر کردستان تاییدیه گرفتم که من چند سال در زندان های جمهوری اسلامی بودم و این تاییدیه ها رو تحویل دادم اما اداره مهاجرت هلند هیچ توجهی به این مدارک نکرد . من بسیار متاسفم کشوری که ادعا می کنه حامیه دمکراسی و آزادیه برای پناهندگان سیاسی هیچ حرمتی قائل نیست. من بعد از اعتصاب غذام سه با ر با اعضای اداره مهاجرت هلند دیدار داشتم اما این دیدار ها به هیچ نتیجه ای نرسید. دولت هلند عنوان کرده که مدارک من جعلیه اما چیزی که من می خوام اینجا تاکید کنم این هست که مدارکی که ما به اداره مهاجرت تحویل می دیم به سفارت هلند در ایران داده می شه برای تایید شدن و من اونطوری که
اطلاع پیداکردم کسانی که برای سفارت کار می کنند کسانی هستند که از طریق شورای نگهبان تایید می شن و این جای سوال داره که دولت هلند چرا باید حکم یک پناهجوی سیاسی رو به دست کسانی بده که از سوی شورای نگهبان تایید شدن؟ آیا پای جمهوری اسلامی به میان نیست و آیا با این کار نمی خواد پناهنده های سیاسی رو آزار بده؟ من فکر می کنم این به دور از عرف بین الملل و حقوق بشر در هر کشوری باشه . من فکر می کنم مرگ یک انسان در قبال تجدید نظر برای این دولت ها مهم نباشه. یک ظلم و بی عدالتی در حق من شده من سی و هشت روزه در اعتصابه غذام و تا آخرین لحظه مرگم به این اعتصاب غذا ادامه می دم برای گرفتن حقم.
Saturday, June 19, 2010
از زمان جدا شدهام. نه بودنش را میفهمم نه گذشتنش را. سرگردان بین امروز و دیروز میروم و میآیم. دیروز یعنی گذشته. یعنی از همین یکساعت پیش تا همان روزی که برای آخرین بار رفتیم باهم توی اتاق و آرام پج پج کردیم تا همان موقع که کنکور قبول شدم تا همان موقع که مدام خانه عوض می کردم تا همان موقع که یادم میآید. و امروز، یعنی از همین الان تا یکساعت آینده. بیشتر از آن ناپیداست، خاکستری و محو، بیشتر از آن سرد و دلگیر است، تا صدایت را نشنوم محو می ماندو سرد و خاکستری.
_____________________________
به خواب می روم آرام آرام . قبلش باران باریده یک کم . من به دریم کچینگ ها اعتقاد ندارم . تو می گویی برای همین شب ها خواب های بد می بینی . برای همین کم می خوابی، بد می خوابی. با این همه بیدار که می شوم ، هیچ خوابی ندیده بودم . شب خیلیش گذشته بود و یک کم دیگرش سپیده می زد .
بیدار می شوم دیگر . فکر می کنم تو همین حالا داری چه کارمی کنی . همین حالا که من خوابم نمی برد . که زمین خیس باران دیشب است . که آسمان ابر هست و نیست .
شاید دراز کشیده ای روی تخت و داری کتاب میخوانی . یا داری یک مجله را ورق می زنی . یک مجلهء بی اهمیت را . داری ورق می زنی بی آن که نگاهت گره بخورد به کلمات . بی آن که عکس هاش حتی درگیرت کند . فکرت یک جای دیگر است .
یا هنوز برنگشته ای خانه . داری پیاده رو ها را قدم می زنی . حواست هست پایت نرود روی خط موزاییک ها . این جوری فکرت درگیر فردات نمی شود . یا آن قدر فکرت مشغول است که پات مدام می رود روی خط موزاییک ها . هِه ! بازی را می بازی !
داری فیلم می بینی . یک فیلم از کاستاریکا . یا دستت مدام روی دکمه های کنترل ، بی آن که هیچ برنامهء دندان گیری ، سرگرمت کند .
شاید داری کمدت را تمیز می کنی . چشمت می افتد به عکس های قدیمی . به یاد داشت های بی اهمیت . می خوانی و مچاله می کنی . می بینی و پاره می کنی . یک کوه زباله جمع می شود تا فرداش . یک کوه یاد و خاطره ...
من ؟ به دریم کچینگ ها اعتقاد ندارم . خوابم نمی برد دیگر . از گرماست که نشسته ام روی سرامیک های آشپرخانه . تکیه ام به پایه های میز ، با لیوان آب توی دستم بازی کنان ، فکر میکنم تو همین حالا داری چه کار می کنی . شاید درازکشیده ای روی تخت .....
راستی نپرسیدم ، هوای آن جا هم امشب ابری ست ؟ ابر هست و ابر نیست ؟
Wednesday, June 16, 2010
فایل صوتی را اینجا بشنوید:ه
سلام آقا بیژن مرتضوی
سلام
آقای مرتضوی در رسانه های رسمی داخل ایران و همین طور رسانه هایی مثل بی بی سی در خارج از کشور خبر حضور شما به دعوت مسئولین داخل کشور منعکی شده ممکنه بقرمایید امروز پانزدهم ژوئن 2010 که ما داریم با هم گفتگو می کنیم شما در چه موقعیت و مکانی هستید؟
من الان در "ساکرومنتو" هستم. محل اقامتم که حدودا چهار سال پیش از لس آنجلس به این مکان کوچ کردم. و شایدم دلیلش این بوده که یک مقدار از این شایعات دور باشم ولی خوب همیشه دامنگیر می شه ولی من الان در حال حاضر "ساکرومنتو کالیفرنیا"هستم.
فکر می کنید دلیل اینکه این خبر از سمت جمهور ی اسلامی منتشر شده چی بوده؟
والا این سوال از من زیاد پرسیده شده. مخصوصا در چند روزه ی اخیر و همین منو وادار کرده که برم و کندوکاو کنم که بیبینم این خبر ها اصلا از کجا میان و کی این خبر هارو انتشار می ده و چی می گن و نظیر این صحبت ها ولیکن به نتیجه ای نرسیدم یعنی نمی تونم مبلغ این خبررو یا منبع این خبررو پبدا بکنم و چرا و به خاطر چی این خبر رو درج کردن. البته سشایعه همیشه دوروبر افرادی که شناخته شده هستند زیاده ولی من سعی کردم همیشه دوری کنم برای همین سراغ خیلی از شایعات نمی رم که جوابگو باشم ولیکن این مسئله یک مقدار پر رنگ تر از بقه هست ولی من حسن نیتی در این اخبار ندیدم وهمش سوء نیت بوده یعنی واثعا هرچی فکر میکنم نمی دونم چرا به قول شما باید به این شیوه از رسانه های معتبر داخلی که من فکر می کنم اونجور که خود مردم هم می دونن حتی خبر های گوناگونی هم که این رسانه ها منعکس می کنن بعد از یک مدتی مشخص می شه که نادرسته . چه در مورد مسائل اقتصادی ، چه در مورد مسائل سیاسی و چه در مورد مسائل مختلف . پس صحه گذاشتن در مورد اینکه چون خبر از رسانه ی که معتبره منتشر شده درسته و صادقه نمی تونم روی این انگشت بذارم . ولیکن جوای شما اینه که جدا از اینکه اصلا معتبر هستند یا نیستند اصلا نمی دونم چرا این خبر به این صورت بیرون اومده . در هر صورت متاسفانه نمی تونم جوابگو باشم.
فکر نمی کنید به دلیل حضور آقای حبیب در ایران باشه که این خبر برای مردم و افکار عمومی قابل پذیرش شده؟
شاید ولی اصلا آیا این درسته؟ حالا حبیب که یکی ازهمکاران ماو دوست ماست ولی اگر دوتا برادر هم یکیشون فرض کنیم کاری کرده باشه آِا اون برادر ریگه هم باید مورد سوء ظن قرار بگیره یا اکه یکی یک کار مثبتی کرده باشه فقط برای اینکه برادر کسی بوده به اون یکی برادر هم کردیت و اعتبار داد؟ این تفکر تفکر درستی نیست . خالا نمی خوام دور بشم از سوالتون ولی من هم شنیدم که حبیب چند ماهیست در ایرانه . دلایل خودش رو داره وامیدوارم که راضی باشه از کاری که کرده و خوشحال باشه و زندگیشو بگذرونه. ولی حبیب یا معین یا ایکس و ایگرگ ربطی به من نداره و یا من هم ربطی به اونها ندارم . آره خوب حبیب ایران هست یعنی چی؟ به همین دلیل من هم باید ایران باشم؟ اگر قردا گفتند بیزن ، حمیرا، داریوش ، ابی ایران هستند چونبه صرف اینکه حبیب ایران هست یعنی ما هم ایران هستیم؟
آیا خبر دارید آقای معین هم ایران هستند یا نه؟
من از معین خبر ندارم، نمی دونم ایران هست یا نه ولی اگر نظر شخصی من رو بخواین ، طبق دانسته های خودم و شناخت خودم حضور ایشون در ایران احتمالش صفر درصده. البته در این سی و یکی دو سالی که اینجا هستم یکی دو بار برای دیدن خوانوادم به ایران رفتم ولی معیین هرگز در این سالها به ایران سفر نکرده و من فکر نمی کنم که مععین در ایران باشه.
Wednesday, June 9, 2010
واكنش احمدينژاد به تصويب قطعنامه ضد ايراني در شوراي امنيت:
اين قطعنامهها براي ملت ايران پشيزي نميارزد
محمود احمدينژاد، رييسجمهور كشورمان، كه در تاجيكستان به سر ميبرد در واكنش به تصويب قطعنامه ضد ايراني در شوراي امنيت سازمان ملل كه با تلاش آمريكا و متحدانش صورت گرفت، تاكيد كرد: اين قطعنامهها براي ملت ايران پشيزي نميارزد.
به گزارش خبرنگار اعزامي ايسنا به تاجيكستان،رييسجمهور گفت:« كساني كه خود بمب اتم دارند و از آن استفاده و آن را ذخيره كردهاند و با آن ديگران را تهديد ميكنند، اكنون به اين بهانه كه ممكن است در آينده ايران بمب اتم بسازد چپ و راست عليه ما قطعنامه صادر ميكنند.
وي ادامه داد:اين قطعنامهها براي ملت ايران پشيزي نميارزد، به يكي از آنها پيغام دادم كه اين قطعنامههايي كه شما صادر ميكنيد مثل دستمال مصرف شدهاي است كه بايد در زبالهدان انداخته شود.
رئيس جمهور تاكيد كرد: آنها قادر نيستند به ملت ايران ضربه بزنند.
وي گفت: عرصه سياست، عرصه فريبكاري، تجاوزگري و عرصهي توسعهطلبي شده است؛ زيرا در اين عرصه اخلاق و عشق از مناسبات اجتماعي كنار گذاشته شده است.