نشریه گل سرخ ترانه- یاران ایرج جنتی عطایی

نشریه گل سرخ ترانه- یاران ایرج جنتی عطایی
نشریه گل سرخ ترانه- یاران ایرج جنتی عطایی

نشریه ی خلاف جریان

نشریه ی خلاف جریان
نشریه ی خلاف جریان

Thursday, July 15, 2010




ساعت دوازده و سی هفت دقیقه ی سه شنبه، بیست بهمن 1386،
من دلم روشن است که روزهای بهتری در راه است . آسمان ابری ست و نمی بارد و باب دیلن می خواند.
ساعت دوازده و سی و هفت دقیقه ی سه شنبه 13 جولای 2010
من نشسته ام کنار پنجره ای که باد پرده هایش را تکان می دهد، چای نمی نوشم و خیال نمی بافم ..

...ـ آهای ساعت دوازده و سی هفت دقیقه ی سه شنبه ، آهای بیست و هفتم بهمن ماه ! روزهای بهتری در راه نبود . نیست . دیگر نخواهد بود .

Wednesday, July 14, 2010

یک بعداز ظهر هایی دیگر راه رفتنم هم نمی آید می ایستم کنار پیاده رو یک جوری که تنه ی عابرها نخورد به تنه ام فکر می کنم دارم بد می شوم عبوس وبد اخلاق غر هم زیاد می زنم دیگر حوصله ام ندارم غصه هم زیاد می خورم هر چند کاریش نمی شود کردغصه را باید خوردباید بلعید قورتش داد قلوپ و غر را هم باید زد باید ؟ دوباره ...راه می افتم پیاده رو را راست می گیرم می آیم بالا . تند و تند همین جور که تنه ام می خورد به تنه ی عابران

ما بیشمار نیستیم، هر یک از ما تنها یک فرد هستیم که ابتدا باید خود را از بردگی رها کنیم. این انقلاب های فردی انقلاب نهایی را به انجام میرساند

Tuesday, July 13, 2010

چشمامو باز کردم و احساس کردم یک دردی منو مچاله کرده. گیج بین خواب و درد احساس کردم دلم می خواد اشک بریزم. اولین قطره اشک اولین ضربه ی کاری درد هم بود،نمی دونستم برای درد کشنده ای که منو مرگ خواه کرده بود اشک می ریختم یا برای تویی که برای همیشه باهات بدرود گفتم .تصویرت توی قاب عکس و سوزنی که دکتر به بازوم فرو می کرد هم زمان ...باهم تصویر مرگ رو برام می ساختن دکتر قبل از رفتن گفت:این درد عصبیه ولی تو بیشتر بی آرزو به نظر میای.

Tuesday, July 6, 2010

دانستن يك جزئياتي خيلي دردناك تر مي كند همه چيز را