فمینیستی با استراتژی (های) جدید |
گفتگوی شیدا جهانبین با محبوبه عباسقلیزاده, ٢٣ آذر ١٣٨٩ در واقع من خودم را فعالی اجتماعی می دانم که فیلم سازی و عرصه رسانه های مدرن را به عنوان زبان و فضای آلترناتیو اعتراضی انتخاب کرده است و فقط نماینده صدای فیلم سازهای متعهد ولی خاموشی هستم که فضای امنیتی موجود اجازه نداده است هویت خودشان را اعلام کنند. http://www.1oo1nights.org/index.php?page=2&articleId=2547 |
Tuesday, June 7, 2011
بعد از چند دهه رخوت و ممنوعیت موسیقی در ایران ، ناگهان برای تلطیف فضای سیاسی برای حفظ نظام جمهوری اسلامی ، با روی کار آمدن اصلاح طلبان حکومتی موسیقی پاپ آزاد اعلام شد.با تولد دوباره موسیقی طیف وسیعی از خوانندگان وطنی ، به یاد دهه طلائی پنجاه وآثار ماندگار موسوم به ترانه نوین آغاز به باز خوانی ترانه های آن دهه کردند، بخشی با تقلید از صدای خوانندگان آن دهه و برخی با اجرای ترانه و آهنگ ها به دنبال اقبال عمومی بودند. آنچه در گفتگوی زیر مطرح شده است در پیوند با قانون مؤلفین و مصنفین است و مراحل قانونی کپی رایت و ضمانت اجرایی آن برای آفرینشگرانی که برای زنده نگه داشتن آن سبکازموسیقی بعد از ممنوعیتش به تبعید رفته اند. ایرج جنتی عطایی از آن دست آفرینشگرانی ست که با وجود ممنوعیت آثارش در ایران ، در این سالها بارها ترانه هایش در ایران باز اجرا شده است ، با او راجع به آخرین آلبوم بازخوانی شده از ترانه هایش که در ایران منتشر شده گفتگو کرده ام.
1- آقاي جنتي عطايي، انتشار اينترنتي آلبوم "بوي گندم" با اجراي حامي سبب شد تا نظرتان را در باب قوانين كپيرايت و مسائل پيرامون آن و به ويژه آلبوم مذكور جويا شويم. نخست بپردازيم به آلبوم "بوي گندم". در اين آلبوم 5 قطعه از ترانههاي شما اجرا شده است. آیا در اين اجراها مراحل كسب اجازه شما و پرداختهاي مالي و مسائل اینچنینی رعايت شدهاند؟
فکر میکنم که باید پیش از هر چیز از مهرورزی کارورزان ترانه سپاسگزاری کنم که همیشه مرا با تماسهایشان شاد و شکفته میکنند.
در پیوند با پرسش شما باید بگویم که حدود 4-5 سال پیش آقای جوانی به نام حامی از ایران با من تماس گرفتند و پس از معرفی خودشان و بیان اینکه از شاگردان جاودانیاد بابک بیات هستند، با من از بازخوانی آثار جاودانیاد واروژان به همراه کارهای من سخن گفتند. من که بسیار تحت تأثیر ادب و مهر ایشان قرار گرفته بودم و پشتوانه شاگردی استاد بیات کارگر افتاده بود، شرایطم را برای اجازه دادن بیان کردم.
پس از یکی دو تماس مهرورزانه ایشان و همچنین تأیید همترانه بزرگم بابک نازنین، آقایی هم که به همان اندازه مهرورز بودند، به عنوان تهیهکننده، با من تماس گرفتند و من شرایطم را با ایشان هم مطرح کردم. و بعد هیچ، تا اینجا که شما خبر پخش این آلبوم را به من دادید!
2- شرايطي كه با ايشان مطرح فرموديد شامل چه مواردي ميشد؟
مواردی مانند گزینش ترانهها، شنیدن کارها و به طور کلی مراحل پروداکشن، اجرای بی کم و کاست متنها، عدم ارجاع ترانه ها به وزارت ارشاد، حق تألیف و ...
3- شما و ساير ترانهسرايان خارج از كشور، در كشورهايي كه ميزبان شما هستند مراحل قانوني ثبت آثارتان را ميگذرانيد؟
در پیوند با دیگران بیخبرم. من ولی، بله! اما عناصر تعیینکنندهای وجود دارند که این مناسبات قانونی بینالمللی را برای ما "اقلیت خارجی" غیر قابل اجرا نگه میدارند. برای نمونه یک روال همهگیر و همگانی این مناسبات، درصدی است که ترانهسرا از فروش کارش سهم میبرد. اینجا، فروش دانه به دانه ترانهها، به هر شکل و فرمی، به جبر و پشتیبانی و تشویق قانون، ثبت و اعلام میشود. تعداد این فروش تک تک و دانه به دانه آنقدر زیاد است که صاحب اثر میتواند به زندگی بیهراس و دردسر و نگرانی و دلهره و روزبهروزی، ادامه بدهد. شما فکر میکنید تیراژ ترانههای ما چقدر است؟ و چه کسری از همین مقدار را این مینیشرکتهای پخشکننده ایرانی گزارش میدهند و تا بدینگونه بوجودآورندگان اثر از برآیندشان باخبر شوند؟ حالا موارد دیگر را هم که در آنها اجراها و انتشارها طبق قانون "کپی رایت" بدون پرداخت سهم آفرینشگرها امکانپذیر نیست، مثل کنسرتها، مثل پخش رادیویی، مثل پخش تلویزیونی و ... خودتان حدس بزنید.
4- از موارد مرتبط با پنهان کردن تیراژ حقیقی که بگذریم، مگر اتفاقاتی نظیر اجرا و انتشار بدون پرداخت آثار در کنسرتها و رسانههای جمعی، و یا حتی رویدادهای مشخص تری نظیر انتشار بدون اجازه در آلبومهای موسیقی، برای افرادی همچون شما که مراحل قانونی ثبت آثار را گذراندهاید، قابل پیگیری نیست؟
هست، اما بسیار سخت و گرانبها. من به تنهایی کجا میتوانم در همه جای این گستره پهناور تبعید حضور داشته باشم و درباره تک تک این قانونشکنیها سند و مدرک جمعآوری کنم؟ این "پرداخت حق مؤلف" تا برای برگزارکننده و مجری، به "فرهنگ" و "وظیفه" تبدیل نشود ما همچنان گرفتار تاراج خواهیم بود.
5- وضعیت کپیرایت را در سالهای پیش از پنجاه و هفت، از نظر میزان و شیوههای نقض کپیرایت به وسیله مخاطبان و کمپانیها و خود دست اندرکاران موسیقی تشریح بفرمایید.
در آن مملکت ما هیچگاه به حق مؤلف و آفرینشگر هنری احترام نگذاشتیم. چه آن زمان و چه اکنون. چه داخل و چه در تبعید و مهاجرت. این عدم شناخت و احترام و رعایت، آنقدر نهادینه شده است که متأسفانه خود آفرینشگران هم نسبت به حق خودشان بیخبر و بیعلاقه و بیتوجه هستند.
حرفه ما شبیه دزدبازاری شده است که افراد متعلقات دیگری را در روز روشن و "در ملأ عام" به سرقت میبرند و حتی خودشان هم مصادرهشان را با افتخار در رسانهها اعلام میکنند!
بر مبنای قوانین بینالمللی کپیرایت، یک اثر هنری، دارایی آفرینشگر آن اثر بهشمار میرود و هیچ شخص دیگری نمیتواند این مالکیت را از او سلب کند. میتواند کرایه کند، میتواند به رهن بگیرد، اما سلب هرگز.
در ترانه، "آفرینشگر" به ترانهسرا و آهنگساز اطلاق میشود و متأسفانه اکنون هم که وقوف نسبتاً عمومیای، در بین حداقل کارورزان هنری، وجود دارد، کمپانیها نیز از دستکوتاهی ترانهسرایان و آهنگسازها، و همچنین گزاف بودن پیگیریهای قانونی، بهره میگیرند و در این سرقت به جد و تمام وقت و با پشتکاری قابل تحسین، کوشا هستند! بیشتر خوانندگان نیز، در راستای اینکه به عنوان یک اقدام درست و انسانی و اجتماعی و هنرپرورانه، به گونهای داوطلبانه با این سرقتمداری ایرانیشمول ستیز کنند، حتی تلاشی که به وظیفه قانونی خودشان بازمیگردد را انجام نمیدهند.
6- با توجه به اینکه قانون حمایت از مؤلفان و مصنفان و هنرمندان زمستان سال 1348 به تصویب رسید و با عنایت به این نکته که در آن سالها مشکلاتی از قبیل تبعید، پراکندگی، اقلیت خارجی بودن، دستکوتاهی و مانند اینها وجود نداشت، از جانب خود ترانهسرایان و آهنگسازانی که آثارشان در معرض نقض قانون کپیرایت قرار گرفته بود چه تلاشهای جمعی یا انفرادیای در راه بازیابی حقوق به تاراج رفتهشان انجام پذیرفت؟
این قانون در حد متنی غیر قابل توجه و اجرا باقی مانده بود. نهاد و قوه و شناختی برای اجرایش وجود خارجی نداشت. حتی تیراژ صفحه و کاست هرگز و بر کسی جز شرکت تکثیرکننده روشن و قابل پیگیری نبود. رادیوها، تلویزیون ها، فرهنگ و هنر و.... نیز در قبال پخشهای بیشمار ترانهها کوچکترین نیازی به پاسداشت کپیرایت احساس نمیکردند. یکی دو بار هم برای تشکیل سندیکا گرد هم آییهایی رخ داد. اما استبداد غالباً با سندیکا میانه ی خوبی ندارد!
7- یکی دو سال پیش یکی از اعضای شورای تصویب ترانهی وزارت ارشاد، در برنامهای تلویزیونی اشاره کرد که ترانههایی از شما به وزارت ارشاد آمده و تصویب هم شده. در این باره توضیح میفرمایید؟
من خود هرگز و به هیچ عنوان تا کنون کاری را روانه وزراتخانهها و دستگاههای ممیزی ولایت فقیه نکردهام. من که با کلیّت خود این نظام مشکل اساسی دارم چطور میتوانم دستگاه سانسور آن را به رسمیت بشناسم و ترانههایم را به آن دستگاه ارجاع بدهم و ارسال بکنم و از آن اجازه طلب کنم؟ بنابراین شما بهتر بود از این مقام میپرسیدید که کدام ترانهها و به وسیله چه کسی به ایشان ارجاع شده و در نظامی که پرچمدار سانسور و سرکوب است، "تصویب"شده این ترانهها کجاست و چه به سرشان آمده است؟
ارسال شده توسط شیدا جهانبین "ترانه آزادی"
سیاست / قانون |
مصاحبه با مادر مجید توکلی شهرزاد نیوز |
شیدا جهان بین, ٨ خرداد ١٣٨٩ |
مجید توکلی در 16 آذر 1388 در یک سخنرانی که در دانشگاه امیرکبیر انجام داد به نقد مسئولین رده بالای حاکمیت، از جمله خامنهای پرداخت. او همان روز پس از خروج از دانشگاه دستگیر شد و یک روز پس از دستگیری اش تصویری از وی با پوشش زنانه در خبرگزاری فارس منتشر گشت. این خبرگزاری مدعی شد که او با لباس زنانه قصد فرار داشته است. |
یک پرونده دوقتل " به روایت نیلوفر بیضایی
گفتگوی شیدا جهان بین ( ترانه آزادی) با
نیلوفر بیضایی, ١٣ خرداد 1389
http://www.1oo1nights.org/index.php?page=2&articleId=2287 شده توسط شیدا جهانبین "ترانه آزادی"
حضور بیژن مرتضوی در ایران از سوی رسانه های حکومتی باعث بحث های بسیاری در فضای مجازی اینترنت و واکنش های مختلفی شده است. آنچه در پی می آید قسمت کوتاهی از گفتگوی من با بیژن مرتضوی ست که به زودی این گفتگو را به صورت کامل منتشر خواهم کرد.
فایل صوتی را اینجا بشنوید:ه
فایل صوتی را اینجا بشنوید:ه
سلام آقا ی مرتضوی
سلام
آقای مرتضوی در رسانه های رسمی داخل ایران و همین طور رسانه هایی مثل بی بی سی در خارج از کشور خبر حضور شما به دعوت مسئولین داخل کشور منعکی شده ممکنه بقرمایید امروز پانزدهم ژوئن 2010 که ما داریم با هم گفتگو می کنیم شما در چه موقعیت و مکانی هستید؟
من الان در "ساکرومنتو" هستم. محل اقامتم که حدودا چهار سال پیش از لس آنجلس به این مکان کوچ کردم. و شایدم دلیلش این بوده که یک مقدار از این شایعات دور باشم ولی خوب همیشه دامنگیر می شه ولی من الان در حال حاضر "ساکرومنتو کالیفرنیا"هستم.
فکر می کنید دلیل اینکه این خبر از سمت جمهور ی اسلامی منتشر شده چی بوده؟
والا این سوال از من زیاد پرسیده شده. مخصوصا در چند روزه ی اخیر و همین منو وادار کرده که برم و کندوکاو کنم که بیبینم این خبر ها اصلا از کجا میان و کی این خبر هارو انتشار می ده و چی می گن و نظیر این صحبت ها ولیکن به نتیجه ای نرسیدم یعنی نمی تونم مبلغ این خبررو یا منبع این خبررو پبدا بکنم و چرا و به خاطر چی این خبر رو درج کردن. البته سشایعه همیشه دوروبر افرادی که شناخته شده هستند زیاده ولی من سعی کردم همیشه دوری کنم برای همین سراغ خیلی از شایعات نمی رم که جوابگو باشم ولیکن این مسئله یک مقدار پر رنگ تر از بقه هست ولی من حسن نیتی در این اخبار ندیدم وهمش سوء نیت بوده یعنیواثعا هرچی فکر میکنم نمی دونم چرا به قول شما باید به این شیوه از رسانه های معتبر داخلی که من فکر می کنم اونجور که خود مردم هم می دونن حتی خبر های گوناگونی هم که این رسانه ها منعکس می کنن بعد از یک مدتی مشخص می شه که نادرسته . چه در مورد مسائل اقتصادی ، چه در مورد مسائل سیاسی و چه در مورد مسائل مختلف . پس صحه گذاشتن در مورد اینکه چون خبر از رسانه ی که معتبره منتشر شده درسته و صادقه نمی تونم روی این انگشت بذارم . ولیکن جوای شما اینه که جدا از اینکه اصلا معتبر هستند یا نیستند اصلا نمی دونم چرا این خبر به این صورت بیرون اومده . در هر صورت متاسفانه نمی تونم جوابگو باشم.
فکر نمی کنید به دلیل حضور آقای حبیب در ایران باشه که این خبر برای مردم و افکار عمومی قابل پذیرش شده؟
شاید ولی اصلا آیا این درسته؟ حالا حبیب که یکی ازهمکاران ماو دوست ماست ولی اگر دوتا برادر هم یکیشون فرض کنیم کاری کرده باشه آِا اون برادر ریگه هم باید مورد سوء ظن قرار بگیره یا اکه یکی یک کار مثبتی کرده باشه فقط برای اینکه برادر کسی بوده به اون یکی برادر هم کردیت و اعتبار داد؟ این تفکر تفکر درستی نیست . خالا نمی خوام دور بشم از سوالتون ولی من هم شنیدم که حبیب چند ماهیست در ایرانه . دلایل خودش رو داره وامیدوارم که راضی باشه از کاری که کرده و خوشحال باشه و زندگیشو بگذرونه. ولی حبیب یا معین یا ایکس و ایگرگ ربطی به من نداره و یا من هم ربطی به اونها ندارم . آره خوب حبیب ایران هست یعنی چی؟ به همین دلیل من هم باید ایران باشم؟ اگر قردا گفتند بیزن ، حمیرا، داریوش ، ابی ایران هستند چونبه صرف اینکه حبیب ایران هست یعنی ما هم ایران هستیم؟
آیا خبر دارید آقای معین هم ایران هستند یا نه؟
من از معین خبر ندارم، نمی دونم ایران هست یا نه ولی اگر نظر شخصی من رو بخواین ، طبق دانسته های خودم و شناخت خودم حضور ایشون در ایران احتمالش صفر درصده. البته در این سی و یکی دو سالی که اینجا هستم یکی دو بار برای دیدن خوانوادم به ایران رفتمولی معیین هرگز در این سالها به ایران سفر نکرده و من فکر نمی کنم که مععین در ایران باشه.
پریسا کاکایی: راه رسیدن به دمکراسی هموار نیست
گفتگوی شیدا جهان بین ( ترانه آزادی) با پریسا کاکایی،
فعال زنان و کمیته گزارشگران حقوق بشر, ٨ تیر ١٣٨٩
متن مصاحبه را از لینک زیر بخوانید
http://www.1oo1nights.org/index.php?page=2&articleId=2319
________________________________________________________
گفتگوی شیدا جهان بین ( ترانه آزادی ) با رحمان حیدری پناهجوی سیاسی پس از سی و هشت روز اعتصاب غذا
کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو را در مورد وضعیت پناهندگان بدون تردید میتوان اصلیترین منبع حقوق پناهندگان در چارچوب حقوق بینالملل دانست . پناهنده کسی است که بدلایل مذهبی، نژادی، ملیتی و یا عضویت در گروههای اجتماعی، سیاسی و یا اقلیت های جنسی مورد تبعیض و آزار و اذیت قرار دارد و بخاطر ترس از آزار و شکنجه از کشور خود خارج شده و درخواست حمایت بین المللی کرده است. یک پناهنده باید بتواند نشان دهد که خطر جدی متوجه اوست و برای یکی از دلایل فوق نیاز به حفاظت بین المللی دارد.اثبات قضیه برای پناهجویی که از کشورش فرار کرده و در اکثر موارد مدارکی همراه نداره دشوار است همین امر بیشتر پناهن هجویان را دچار مشکل می کند. رحمان حیدری یکی از این پناهجویانی ست که به دلیل رد درخواست پناهندگیش از سوی دولت هلند بیش از سی روز است در اعتصاب غذا به سر می برد .
گفتگو با رحمان حیدری پناهجوی سیاسی پس از سی و هشت روز اعتصاب غذا
شیدا جهان بین ( ترانه آزادی )
سلام بر هموطنان و ایرانیان عزیز. من رحمان حیدری از کردستان ایران با مدرک مهندسی کشاورزی هستم و یک فعال سیاسی در زمینه حقوق بشر در ایران به خصوص در کردستان بودم.
به دلیل فعالیت سیاسی که در کردستان داشتم به پنج سال زندان و دوسال تبعید از طرف دادگاه انقلاب محکوم شدم. من سه سال در زندان های جمهوری اسلامی زیر شکنجه بودم . بعد از سه سال آزار روحی و بدنی به تبعید فرستاده شدم . در زمان تبعید به اداره اطلاعات احضار شدم و به من گفتند که به دلیل همکاری با احزاب کرد و اپوزوسیون بر ضد نظام ولایت فقیه دوباره باید به زندان برگردی و به همین دلیل مجبور به خروج از کشور شدم و به کردستان عراق رفتم. متاسفانه در کردستان عراق هم مورد تهدید جمهوری اسلامی قرار گرفتم. به خانواده من گفته بودند من رو در یک گونی می ذارن و به سادگی از سلمانیه به ایران برمی گردونن. به همین دلیل مجبور شدم به عنوان پناهنده سیاسی به کشور هلند بیام و خودم رو معرفی کنم. متاسفانه بعد از بیست و هشت ماه که به عنوان پناهنده سیاسی خودم رو معرفی کردم هنوز هیج نتیجه مثبتی نگرفتم. من فردی بودم که برای آزادی، دموکراسی و عدالت در ایران مبارزه کردم . وقتی به هلند اومدم به عنوان پناهجو ، اعتقاد داشتم هلند یک کشوریه حامیه آزادی و دموکراسی و پذیرای پناهجویان سیاسیه. اما تا امروز من چنین چیزی رو درقبال پناهندگان سیاسی ایران ندیدم. من امروز سی و هشت روزه که اعتصاب غذا کردم .از هجده می تا به امروز در اعتصابم.
ما در وضعیت بسیار بدی زندگی می کنیم. ما در این بیست و هشت ماه پنج تا کمپ عوض کردیم. اجازه تحصیل و کار نداریم. در اتاق های بسیار کوچیکی زندگی می کنیم که اکسیژن به اندازه کافی وجود نداره ولی ما باید تحمل کنیم.
مشکل من از اینجا شروع شد که اداره مهاجرت هلند از من مدارکی برای تایید حرف هام خواست. من سه تا برگه که وکیلم از دادگاه انقلاب گرفته بود و به من داده بود رو تحویل دادم اما بعد از یک سال به من گفتند که این مدارک اصل نیست . من بعد از اون از سوی سازمان عفو بین الملل و احزاب کرد و سازمان حقوق بشر کردستان تاییدیه گرفتم که من چند سال در زندان های جمهوری اسلامی بودم و این تاییدیه ها رو تحویل دادم اما اداره مهاجرت هلند هیچ توجهی به این مدارک نکرد . من بسیار متاسفم کشوری که ادعا می کنه حامیه دمکراسی و آزادیه برای پناهندگان سیاسی هیچ حرمتی قائل نیست. من بعد از اعتصاب غذام سه با ر با اعضای اداره مهاجرت هلند دیدار داشتم اما این دیدار ها به هیچ نتیجه ای نرسید. دولت هلند عنوان کرده که مدارک من جعلیه اما چیزی که من می خوام اینجا تاکید کنم این هست که مدارکی که ما به اداره مهاجرت تحویل می دیم به سفارت هلند در ایران داده می شه برای تایید شدن و من اونطوری که
اطلاع پیداکردم کسانی که برای سفارت کار می کنند کسانی هستند که از طریق شورای نگهبان تایید می شن و این جای سوال داره که دولت هلند چرا باید حکم یک پناهجوی سیاسی رو به دست کسانی بده که از سوی شورای نگهبان تایید شدن؟ آیا پای جمهوری اسلامی به میان نیست و آیا با این کار نمی خواد پناهنده های سیاسی رو آزار بده؟ من فکر می کنم این به دور از عرف بین الملل و حقوق بشر در هر کشوری باشه . من فکر می کنم مرگ یک انسان در قبال تجدید نظر برای این دولت ها مهم نباشه. یک ظلم و بی عدالتی در حق من شده من سی و هشت روزه در اعتصابه غذام و تا آخرین لحظه مرگم به این اعتصاب غذا ادامه می دم برای گرفتن حقم.
Subscribe to:
Posts (Atom)