شعری ! راسیستی و نژاد پرستانه و پر از خود بزرگ بینی ناسیونالیسم عظمت طلب آریایی از هادی خرسندی ! آدم میخواد روی هر چی شوونیسم و ناسیونالیسمِ بالا بیاره.
یک مشت گداي عرب از راه رسيدنددر ميهن پر رونق ما خانه گزيدند
با روضه و با روزه در اين باغ پر از گل
چون گاو دويدند و چريدند و خزيدند
با چوب و چماق وقمه و دشنه و چاقو
سر ها بشکستند و شکمها بدريدند
گفتند که اين منطق ؛ اسلام عزيز است
اينان که سيه کار تر از شمر و يزيدند
بستند ز نفرت در دانشکده ها را
استاد و مبارز همه در بند کشيدند
آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ
هر جمعه چنان گلهء بز غاله چريدند
با چرک و شپش لشگر جرار گدايان
از سامره و کوفه و بيروت رسيدند
روزيکه جوانان وطن در صف پيکار
لبخند زنان ذائقه مرگ چشيدند
امروز سرافراشته درعين وقاحت
اين مرده خوران مدعي خون شهيدند
اينک همه با غارت اين مردم بدبخت
گويي شرف گمشده را باز خريدند
با زور و ريا کاري و دزدي و تقلب
بر قامت دين جامهء تزوير بريدند
موسيقي شان شيون مرگ است و گدايي
اين کوردلان دشمن شادي و اميدند!
کوته نظران قاصد دوران توحش
بر سقف جهان تار خرافات تنيدند
جز مفت خوري مرده خوري نوحه سرايي
مردم هنر ديگري از شيخ نديدند
اکنون که سفيهان همه در مسند جاهند
اکنون که فقيهان همه چر منگ و پليدند
در ميهن ما . منطق اسلام . چماق است
دزدان همگي پيرو اين دين مبين اند
هادي خرسندي